خوشبختی


 

خوشبختی

برای مردم خوشبخت
صبح اول دنیاست
برای مردم بدبخت
روز باز پسین است
شاعره ای اراکینکاتی پیرامون انسان و خوشبختی
معنای لغوی خوشبختی
-خوشبختی: نیک بختی، خوش اقبالی، سعادت، نیک اختری، کامیابی
-سعادت: خوش بختی
-خوشبختی:
-کامیابی: پیشرفت کردن و رسیدن به رفاه اقتصادی
-خرسندی: احساسی که پس از رسیدن فرد به موفقیت بدست می آید
-سعادت: قرار گرفتن فرد در مرحله رضایت شخصی استدایره پرسش ها
آیا خوشبختی یک حالت فیزیکی است یا حسی
آیا خوشبختی همان سعادت است
آیا خوشبختی همان شادکامی و نیک بختی است
آیا خوشبختی یک امر عینی است یا ذهنی است
آیا خوشبختی یک امر  این جهانی است و یا آن جهانی است
آیا خوشبختی یک امر ذهنی- عینی است

هفت پرسش اساسی

بهر روی برای رسیدن به درکی روشن از مفهوم خوشبختی ما با چند پرسش اساسی روبروئیم که باید به این پرسش ها پاسخ دهیم:
۱-خوشبختی چیست
۲-امری درون ذاتی است یا برون ذاتی است
۳-فردی است یا جمعی است
۴- این جهانی است یا آن جهانی است
۵-تاریخی است یا ماوراء تاریخی است
۶-مطلق است یا نسبی است
۷-طبقاتی است یا غیر طبقاتی است
۸- آیا خوشبختی قابل تحقق استتعریف خوشبختی

دایره تعریف ها:
-خوشبختی رسیدن به لذت بسیار یا رسیدن به لذت های دائمی است
-خوشبختی رضایت کلی از زندگی و خشنودی از وضعیت خویشتن است
– خوشبختی چیزی جز تصویر سازی ذهنی ما از جریان زندگی نیست
-خوشبختی نگرش آدمی است نسبت به آنچه او را درخود گرفته است
-خوشبختی تفسیر زیبا از زندگی است
-خوشبختی نسبی است. برای هرکس معنای خودش را دارد
–    خوشبختی رسیدن به  آرامش در زندگی است .

پاسخ به پرسش ها

پاسخ نخستین: خوشبختی چیست
خوشبختی تعریف دقیق و روشنی ندارد. آنچه اما در افواه شایع است مصادیقی است که به شکل کلی مرادف خوشبختی گرفته می شود،که یک تسامح کلی است.
خوشبختی ارضاء حد اکمل نیاز های مادی و روحی انسان است که در یک جامعه عاری از طبقه ممکن است.

پاسخ دوم: درون ذاتی است یا برون ذاتی است
-خوشبختی مفهومی است درونی
-خوشبختی نفر به نفر تعریف می شود
-خوشبختی یک امر ذهنی است که عوامل متعددی در شکل دادن به آن موثرند
-تجربه خوشبختی در نزد انسان ها متفاوت است

پاسخ سوم: این جهانی است یا آن جهانی است

یک نگاه خوشبختی را امری آن جهانی می داند و شرایط حصول آن را در این جهان پر رمز وراز نا ممکن می بیند و می گوید بشر به عبث  تلاش می کند به ناممکنی آن جهانی لباسی این جهانی بپوشاند.کار ما رفتن به صراط مستقیم است و اندوختن توشه برای جهان آخرت .تا در آن جهان آن عروس زیبا را در آغوش بگیریم .
نگاه دیگر اما براین باور است که خوشبختی و حصول آن ممکن و این جهانی است. و انسان با رزم و پیکار خود و با گذر از دره های پیچاپیچ و هولناک مبارزه به فزون خواهی طبقات فرادست و جان سختی و پر رمز و راز بودن هستی غلبه می کند . .و قادر است آن را متحقق کند .

پاسخ چهارم: فردی است یا جمعی است

فلسفه اصالت فرد (اندیویدآلیسم)بر این باور است که خوشبختی ارضاءنیاز های جسمی و روحی آدمی به حد اکمل است . و این یک امر فردی است و هر فرد با تلاش و کوشش می تواند به آن برسد.

در زمینه فردی باید دو امر صورت بگیرد:
-شکوفایی استعداد ها
-وبه فعلیت در آمدن استعداد ها

کار خلاقانه باعث شکوفایی استعداد ها و بدنبال آن به فعلیت در آمدن این استعداد ها باعث احساس خوشبختی می شود .
در مقابل این نگاه ما با یگ نگاه دیگر روبرو ئیم که خوشبختی را امری فردی-جمعی می داند.و بر این باور است که ارضاءنیاز های مادی و معنوی انسان از آن جایی که انسان در جامعه زندگی می کند و یک موجود اجتماعی است، پس خوشبختی اش گره می خورد با خوشبختی تمامی انسان ها.
خرسندی و نشاط روحی زمانی به شکل واقعیش ایجاد می شود که عدالت اجتماعی برای همه محقق باشد .

پاسخ پنجم: تاریخی است یا ماوراء تاریخی است

نگاهی که خوشبختی را امری آن جهانی می داند ،طبیعتاً آن را غیر تاریخی و غیر طبقاتی هم می داند .
نگاه دوم اما خوشبختی را مثل هر مقوله انسانی دیگر تاریخی می داند .این مقوله از یک مقطعی برای انسان مطرح شده است ،پس تاریخی است.

پاسخ ششم: مطلق است یا نسبی

خوشبختی امری است ؛مطلق-نسبی .
مطلق بودن آن به معنای تام تمام بودن ارضاء نیاز های جسمی و روحی و اجتماعی ،از این زاویه خوشبختی امری مطلق است .اما از انجا که این مطلقیت  مرز ثابتی ندارد و به زمان و مکان بر می گردد امری نسبی است .برای رسیدن به آن مطلقیت آدمی مجبور است از مراحل نسبی گذر کند تا به مرز مطلق خوشبختی برسد و آن ارضاء تام و تمام نیاز های انسانی است .از آنجا که در هر دورانی درک انسان از خوشبختی یک محدوده مشخصی داشته است .و این مربوط است به محصور بودن آدمی در زمان و مکان، و نیاز های آدمی در همین زمان و مکان شکل می گیرد،خوشبختی  یک امر نسبی است .

هفتم: طبقاتی است یا غیر طبقاتی است

هر طبقه ای ایدئال های خودش را دارد .نگاه یک برده به خوشبختی همان نیست که نگاه برده دار به خوشبختی است ،همین طور رعیت و فئودال و کارگر و سرمایه دار .هر کدام خوشبختی را با توجه به جایگاه طبقاتی شان می بینند و توجیه می کنند .خوشبختی مفهوم پیچیده ای است که در سایه زندگی می کند باید دید چه نوری و از کجا بر آن می تابد.نوع نور و جای آن بر می گردد به طبقه ای که درآن زندگی می کنیم و آگاهی وبصیرتی که در ما عجین شده است.

هشتم: آیا خوشبختی قابل تحقق است

در جامعه طبقاتی که مبنای مناسبات بر بستر فقر و فاقه اکثریت و ثروت ومکنت اقلیت می چرخد ،خوشبختی قابل تحقق نیست .نه برای طبقات فرو دست و نه طبقات فرا دست .
فرو دست که امکان ارضاء نیاز های جسمی را ندارد .چه برسد به ارضاء نیاز های روحی و اجتماعی اش.
طبقات بالا دست که امکان ارضاء نیاز های جسمی اش را دارد از کرامت های انسانی اش دور می شودچرا که قادر نیست فقر و فاقه اکثریت جامعه را ببیند.

اشتباه آدمی

انسان موجودی است چند وجهی پس خواست ها و نیاز های آن نیز چند وجهی است:
خوراک ،پوشاک،مسکن،روابط جنسی،دانش،هنر،اشتغال به کار مطلوب،امنیت اجتماعی،و عدالت اجتماعی.
اشتباه آدمی از آنجا آغاز می شود که ارضاء یکی از این نیاز ها را عمده می کند و رسیدن به آن را بمعنای تحقق خوشبختی می داند .مثل عمده کردن قدرت و ثروت .

راه رسیدن به خوشبختی

هر اندیشه ای راهی برای رسیدن به خوشبختی برای پیروانش نشان می دهد :
-مذهب :عبادت
-عرفان:ریاضت
-فردگرایی:عیش و عشرت
-مارکسیسم :مبارز و تلاش برای برپایی یک جامعه عاری از استثمار

دو نگاه و دو راه

یک نگاه خوشبختی را در این دنیا قابل تحقق نمی بیند و سعادت واقعی را امری محال می داند و همه را دعوت می کند به گرد آوری توشه آخرت و زیستن در انتظار و رسیدن به معبود در جهانی دیگر .

نگاه دوم خوشبختی را امری این جهانی و قابل تحقق می داند اما آن را منوط می کند به شرایطی:
-غلبه انسان بر طبیعت
-غلبه انسان بر روابط نا عادلانه اجتماعی
-غلبه انسان بر افکاری که زاده مناسبات جوامع طبقاتی است .

خلاصه کنیم:

خوشبختی یک احساس درونی
تاریخی
طبقاتی
نسبی
این جهانی
است. که به این احساس در لحظاتی برخورد می کنیم . اما از آن جا که زمینه های مادی و معنوی تحقق آن برای جامعه انسانی در این زمان فراهم نیست به احساس پایدار آن نمی رسیم.
با تلاش برای رسیدن به یک جامعه انسانی در ابعاد ملی و جهانی می توان و باید گام هایی به سوی خوشبختی بر داشت .در این راستاست که خوشبختی به عنوان امری نسبی و ذهنی به سراغ آدمی می آید .

ما بازاء خوشبختی
عده ای بر این باورند که خوشبختی امری بیرونی است به همین خاطر آدمی نباید دنبال معنای خوشبختی به گرددبلکه باید مابازاء خوشبختی را جستجو کند .و این مابازاء برای هرکس چیزی است :
-برای عده ای رفاه است
-برای عده ای سلامت روح و تن است
-برای عده ای آرامش است
-برای عده ای ثروت است
-برای عده ای قدرت است
-وبرای عده ای شهرت

اماعده ای دیگر بر آنند که خوشبختی ماباز اء بیرونی ندارد .یک احساس درونی است . یک شعف روحی است که در لحظاتی و تحت شرایطی خاص به انسان دست می دهد و از بین می رود .احساس نشاط و خرسندی که یک امر فردی است.

مقدمات خوشبختی

برای رسیدن به خوشبختی مقدماتی لازم است اما این مقدمات چیست :
-مهربانی به دیگران
-بخشش
-هدفمند کردن زندگی
-زندگی برای آرمان
-حسادت نکردن به دیگران
-شناختن نقاط ضعف و اعتراف به آن

فرجام نهایی خوشبختی چیست:

-لذت
ـآسایش
-موفقیت و تحقق آرزو ها
-سرور و بهجت
-خشنودی و رضایت
و آرامش و شادی، این چیزی است که حاصل ما از خوشبختی است

فرق آرامش و آسایش در چیست

ثروت و فراهم بودن امکانات زندگی  ما را به آسایش به درجاتی نزدیک می کند اما ضرورتا به ما آرامش نمی دهد
آرامش یک پدیده ذهنی است که آسایش پیش شرط ضروری آن می تواند باشد اما ضرورتا به آن منجر نمی شود چیز های دیگری لازم است که ما را به آرامش برساند .
برای آرامش، آگاهی و بصیرت و آرمان لازم است .
آسایش و آرامش پیش شرط های ضروری برای رسیدن به خوشبختی هستند.