«دیدار»


 

محمود طوقی

دیدار

۱
سهم من و تو
از تمامی سطرهای نانوشته دنیا
همین ۵ سطر کوتاه است که می بینی

بگذار کلاغ ها بیایند و
رویاهای ترا و مرا
از میان این ۵ سطر بردارند و
به ناکجای جهان ببرند
بگذار گریه های شبانه ترا پاک کنند
بگذار تنهایی های مرا خط بزنند
بگذار ساعت ها مرا سین جین کنند
راستی تو از میان تمامی این کهکشان های دور و نزدیک چه می خواهی
و در صف بلند انتظار به چه اندیشه می کنی

۲
سهم تو و من
از تمامی دقیقه های آمده و نیامده
پانزده دقیقه است
و تو تنها فرصت داری ۱۵ دقیقه دل تنگی هایت را وا گو کنی
و من فرصت دارم سیر سیر به چشم ها و لبان تو نگاه کنم

۳
تو می پرسی
و من می گویم
اما باور نمی کنی
کبودی زیر چشم مرا
با انگشت ابهام نشان می دهی
و باز هم گریه می کنی

سهم خود را
از تمامی دقیقه ها و سطرهای نوشته و نانوشته جهان
بر می دارم

۱۵ دقیقه برای نگریستن
۵ سطر برای دوست داشتن

۴
من می گویم خوبم
و تو باور نمی کنی
و با اشاره چیز های دیگری می پرسی

من می پرسم: پدر چگونه است
و تو می پرسی: خوبی
و اشک مجالت نمی دهد

من می گویم: قوی باش
و تو می گویی: پیر مرد زمین گیر شده است

من می گویم: حوصله کن
درست می شود
و تو می پرسی: درست یعنی چه