“ساسانیان”، دفتر اول – تاریخ مختصر (فصل هفتم؛ بخش نخست)


 

 

“ساسانیان”، دفتر اول – تاریخ مختصر (فصل هفتم؛ بخش نخست)

محمود طوقی

 

فصل هفتم؛ بخش نخست

دفتر اول – تاریخ مختصر

ساسانیان

پس از سقوط هخامنشیان سرزمین پارس بدست خاندان های محلی افتاد که در میان آنها وُهوبُراز از همه بلند آوازه تر بود. همو بود که سپاه مقدونی را از  پارس بیرون کرد .

ساسان
ساسان نیای اردشیر بابکان متولی آتشکده ناهید در استخر حاکم شهر خَپر و داماد پادشاه پارس گوزِهر بود .همسر او رام بهشت بود که بابک را بدنیا آوردو بابک در خپر در نیمه های سده دوم میلادی به دنیا آمد.

بعدها گوزهر دارابگرد را به او سپرد و اردشیر پسر بابک را فرمانده پادگان دارابگرد کرد .

طولی نکشید که بابک بر گوزهر شورید و خود شهریار فسا شد .و از اردوان پنجم خواست پسرش را شاه پارس بکند . اردوان در گیر مشکلات خود بود و به «نیروفر» شاه خوزستان دستور دستگیری بابک و اردشیر را داد .

سه پیروزی
شهریاران محلی احساس خطر کردند . اردشیر در سه جنگ، فاسین  و منوچهر شاه و دارا را شکست داد.

مرگ بابک
بابک در گذشت . اردشیر در صدد برآمد تا منطقه را از وجود شهریاران محلی پاک کند . اَپتَن پادشاه سواحل جنوبی، مهرک شهریار ایراهستان،بلاش در کرمان همه را از سر راه خود پاک کرد .

دلایل برآمدن اردشیر

– اردشیر به قیام خود پوشش دینی داد جهاد برای خدا و احیا احکام دین
– باز گرداندن شکوه و عظمت ایران
– از بین بر دن ستم و فساد

تاج گذاری اردشیر
اردشیر به گَور رفت؛ فیروز آباد پارس؛ کاخ و آذر گاه خود را در آنجا ساخت و در سال۲۲۰ میلادی  تاج گذاری کرد .

فتوحات بعدی
اردشیر اسپهان را مسخر کرد و بعد به خوزستان رفت و نیرو فر شاه خوزستان را ازبین بردو ازآنجا تا جنوب عراق جمله بگرفت . و قبایل عرب جنوب فرات را مطیع خود ساخت .

جنگ با اردوان
دولت پارت کارش به آخر رسیده بود. نا امنی های حاصله از جنگ های داخلی مشروعیت آنها را زیر سئوال برده بود . اردشیر توانست شهریاران پارتی را طرف دار خود کند و در سه نبرد پیاپی اردوان را شکست داد و در سال ۲۲۴ او را در دشت هرمزگان کشت. و به دولت پارت پایان داد.

جنگ با روم
بخش های شمالی میان رودان که در اشغال رومی ها بود آزاد شد و اردشیر بسوی حران و نصیبین رفت و رومی ها را از آنجا هم براند . عرب های حیره و انبار را مطیع کرد. بحرین و سیستان و بلوچستان و تخارستان و باختریه و سغد را تسخیر کرد و شاهان کابلستان و تورتن و کوچان را مطیع کرد . ارمنستان را هم گرفت. واین فتوحات به ازبین بردن ۹۰ شهریار محلی افزون می شد.

کارهای اردشیر

اردشیرهنگام تاج گذاریش پلاتفرم خود را بر۴ اصل بنانهاد:

– عدات
– رفاه
– آبادانی خرابی های گذشته
– یگانگی ملی

در تعقیب این هدف شهرهای بسیاری بنام اردشیر ساخته شد .

نظریه حکومت دینی
اردشیر ریاست دینی را نیزعهده داربود پس در صدد آن برآمد تا با رسمی کرد دین زردشت دین و دولت را درهم آمیزد و به این شکل بر تمامی کشور مسلط شود. او بر این باور بود که حاکمیت سیاسی بدون پشتوانه دین متزلزل است و برقراری اصول اخلاقی بدون عاملیت قدرت ممکن نیست. در متون پهلوی این همزادی و این نیاز دو طرفه به کرات بیان می شود .

این کار اردشیر جدا از آن که او از یک خانواده دینی بر آمده بود دلیلی سیاسی داشت و آن چیزی نبود جز امپراطوری امپریالیستی روم که با چنگ زدن به مسیحیت توانسته بود به امپراطوری انسجام ببخشد و با پوشش گسترش مسیحیت قادر بود به جنگ های امپریالیستی خود پوشش دینی بدهد و دیگران را بفریبد . و در این دوران در همسایگی ایران حضوری پر رنگ داشت .

یک نکته تاریخی
در روزگار صفویه همین اتفاق افتاد . در برابر امپراطوری توسعه طلب سنی زعمای قوم با کشتار سنیان؛ فقط سی هزار نفر از جمله مادر شاه اسماعیل در تبریز؛ ازمذهب شیعه سدی در برابر عثمانی ها ساختند خوب وبد این کار در سده های بعد خودرا نشان داد. هم چنان که عاقبت ساسانی را رقم زد.

سامان دهی به دستگاه دین
گسترش دین نیاز مند دستگاهی بود که در درون خود نوعی حکومت به حساب می آمد . در زمان اردشیر این امر محسوس نبود چرا که اردشیر خود از دستگاه دین برخاسته بود و خودش را متولی دین می دانست . هیربد تنسر نخستین فقیه دین بود که بر این دستگاه گماشته شد و هیربد ابر سام نفر دوم این دستگاه بود . هیر بد تنسر از اشراف پارتی بود که در روی کار آمدن اردشیر نقشی تبلیغی و بسزا دشت و مبلغین دینی را به سراسر کشور می فرستاد تا برای اردشیر تبلیغ کنند . تحریراتی هم در باب سیاست دینی دارد. (التنبیه و الاشراف).

در رأس این دستگاه اردشیر بود و بعد اشرافیت مذهبی تحت نام موبدان و طبقه دوم این سلسله مراتب هیربدان بودند. هیرارشی دینی بدین شکل بود:

۱- مرجع اعلا

۲- موبدان موبد

۳- موبدان؛ روسای معابد و مدارس دینی

۴- هیربد : کارگزاران و مبلغین و مدرسین مدارس دینی

۵- طلاب مدارس دینی

برای هزینه های این دستگاه نخست مالیات های زمین های کشاورزی تعیین شد و بعد ها مالیات ها تبدیل شدند به مالکیت زمین ها و رفته رفته وقف اموال، اشرافیت قدرتمندی را بر بالای دستگاه دینی شکل داد.

تدوین اوستا
برای از بین بردن برداشت های مختلف از نسخه های موجود لازم بود اوستا از زبان قدرت حاکم تدوین و قرائت شود . پس تدوین اوستا در دستور کار قرار گرفت. پیش از این در زمان داریوش تلاشی در این زمینه شده بود و اوستا بر ۱۲۰۰۰ پوست گاو مکتوب شده بود. (تاریخ ماد)

اجزا تدوین شده:

– گاثه ها : که سروده های خود زردشت است

– یسنا ها: که مربوط بود به دوران دور تاریخ ، دعا ها و نیایش هابود.

– یشت ها و بُن دِهشِن هاکه در زمان داریوش و خشایار شاه تدوین شد. یشت ها بخش اساطیری اوستاست. بُن دهشن  جهان بینی ایرانیان باستان بود در مورد خلقت جهان و انسان و معاد بحث می کند.

– وندیداد که در زمان داریوش تدوین شد. مجموعه قوانین جزایی و مدنی بود

اوستا به زبان آریایی بود که الفبای آن۶۱ حرف داشت و در آن روزگار زبان مهجوری بود . پس اردشیر دستور داد موبدان آن را درسینه  های خودمحفوظ نگاه دارند .

قضاوت نیز به موبدان سپرده شد چون تنها آنان قادر به خواندن اوستا بودند. و قوانین جزایی و مدنی منتج از اوستا بود .

هیرارشی سازمان قضایی:

– موبدان موبد

– موبدان

– هیربدان

مراسم عبادی به فرمان اردشیر تحت نظم در آمد و نماز های پنجگانه مقرر شد.

تساهل مذهبی
علیرغم این که به دیگر ادیان کمک های مالی داده نمی شد . اما آزادی دینی مراعات می شد .

مدارس
برای تحصیل فرزندان خاندان های حکومتگر مدارسی درست شد که زبانش پهلوی و خطش آرامی بود .

هفت نوع دبیره یا الفبا
ابن ندیم به نقل از ابن مقفع هفت گونه الفبا می شمارد:

۱- دین دبیره: مخصوص متون دینی.۶۰ حرف و ۶۰ شکل داشت

۲- ویس دبیره: با ۳۶۵ حرف برای نگاشتن صدا ها و اشارات

۳- شاه دبیره: مخصوص مکاتبات شهریاران

۴- نامه دبیره با ۳۳ حرف : مخصوص کتابت

۵- کشتگ دبیره : با ۲۸ حرف : مخصوص اسناد رسمی و قبالجات

۶- نیم کشتگ: مخصوص نوشتن متون طبی و فلسفی

۷- راز شهری: مخصوص نوشتن نامه های محرمانه

۸- گشن دبیره: با ۱۶۰ حرف و ۱۶۰ شکل

دو روز شادی
اردشیر مقرر کرد دو روز هفته به جشن و سرور اختصاص یابد

ساختمان سیاسی حکومت:

– شاه

– وزیر اعظم بنام هزار بنده

– حکومت در دست ۷ خاندان بود که شاه در راس آن قرار داشت:

۱- ساسان

۲- کارن در غرب ایران

۳- مهران

۴- سورن در سیستان

۵- اسپندیار در ری

۶- سوخرا

۷- سپهبد

تقسیم جامعه به طبقات
اردشیر جامعه را به ۴ طبقه تقسیم کرد :

– مغان

– ارتشتاران

– دبیران

– کشاورزان و صنعتگران

پادشاهی شاهپور

اردشیر بعد از ۱۴ سال سلطنت در گذشت و حکومت به شاهپور رسید . در این که او پسر اردشیر یا برادر زاده او بوده است شک و تردید هایی هست .

فرو نشاندن شورش ها

به روال همیشه با جابجایی قدرت تلاش هایی برای استقلال سر بلند می کند:

– شورش دیلمان

– شورش خوارزمیان

– شورش قبایل تورانی در شرق افغانستان

– شورش میان رودان

که شاپور همه این شورش ها را سرکوب کرد .

جنگ با روم

در سال ۲۴۳ قیصر فیلیپ از کت پتوکه به ارمنستان لشگر کشید و شاهپور او را شکست داد و اسیر کرد و قرارداد صلحی بسته شد .

در سال ۲۵۹ قیصر والریانوس به میان رودان لشگر کشید . شاهپور در جنگ با قبایل جنوب افغانستان بود . والریانوس تا خوزستان پیش آمد و شهر جندی شاهپور را ویران کرد. شاهپور از جنوب فراغت یافت و در میان رودان والریانوس را شکست داد واو را اسیر کرد . و از آنجا به شام و انطاکیه رفت که پایتخت روم شرقی بود و به آناتولی رفت و کت پتوکه را گرفت . و در آنجا یک افسر رومی را قیصر کرد و با او قرار دادصلح بست .و والریانوس را وا داشت تا در خوزستان بند کیسر را بسازند.این واقعه در نقش رستم بر سنگ حک شده است .

سیستم حکومتی شاپور اول

– ساختن شهر های متعدد

– تساهل مذهبی

– صلح با روم  و رونق اقتصادی

– ایجاد ۴ شهریاری بزرگ در خوارزم، کابل، آلان و کوشان

– ایجاد تقسیمات کشوری:

-استان: شهرستان

– شهرستان: کوره. حاکم کوره را استاندارگویند

-ب خش: رُستاگ. حاکم رستاگ را دهیگ گویند

– دهسان: بلوک. حاکم بلوک را کدخدا گویند

تقسیمات اجتماعی:

– پادگوس بان: مقامات بلند پایه  کشوری و لشگری را می گفتند

– آزادان: به عموم مردم می گفتند

– مقامات درباری

– فرماندهان ارتش : سپهبدان

– فرمانده پادگان: ارگ بد

– رئیس اسلحه خانه کشور: ایران انبارگ بد

– خزانه دار کل: گه بد

– اداره مالیات: آمار کار

هر استان خزانه دارمخصوص بخود و یک اداره مالیات  داشت

مالیات ها صرف آبادانی شهرها و حقوق ارتش و دفاع و جنگ می شد . دولت دستگاهی برای کاتبان داشت که ریاستش با ایران دبیر بد بود

اداره ای برای کارهای عام المنفعه بود بنام روانگان دبیر

هر شهریاری  یک مدرسه داشت

هر پادگان یک مدرسه داشت

– تشکیلاتی برای خبر رسانی درست شده بود بنام پَیرَدزَیش که پرید می گفتند و بعد ها شد برید. در طول جاده ها صد ها مرکز برید بود . شبکه گسترده برید زیر نظر شاه بود.

شاه نگهبانان ویژه ای داشت بنام پُشتیگبان

شاهاه ساسانی لقب خدا داشتند که بمعنای حاکم بود .

برده داری

عده ای می گویند برده داری در ایران معمول نبوده است. بهمین خاطر در قوانین ساسانی ترتیبات خرید  فروش برده نیامده است . در میان رودان اما برده داری بود .

شاهان هخامنش و ماد و اشکانی اسراء را مجبور می کرند شهروندی ایران را بپذیرند. آنگاه آنان را وارد ایران می کردند و برایشان شهری می ساختند .

چند پرسش

۱- در دورانی که میان رودان و مصرتحت تصرف ایران بود و شهریاران ایرانی در آنجا زمین و ملک داشتند چه نسبتی با کار برده ها داشتند؟

۲- چه ضرورتی داشت اسراء شهروندی ایران را بپذیرند و به ایران بیایند و در شهرهای مخصوص جا بگیرند . انگیزه اقتصادی این کار چه بود .؟

۳- سرزمین های مفتوحه که با کار بردگان اداره می شد بعد از حاکم شدن شهریاران مادی و پارسی و پارتی چگونه اداره می شدند.

۴- اگر شاهنشاهی ماد و هخامنشی و پارت برده داری نبود پس چه بودند؟ .

۵- گفته می شود که مادها جوامع در حال فرو پاشی و در حال  گذار نخستین به برده داری بودند . هخامنشیان برده داری بودند . پارت های دوران گذار از برده داری به فئودالیسم بودند و ساسانی دوران شکل گیری فئو دالیسم بود .

مانی پیامبر

آبشخور بر آمدن مانی

نخست پژوهش کنیم و ببینیم که مانی در چه شرایطی بر و بار می گیرد و زمینه های فکری پیش از او چیست.

در این زمان دو آئین مندایی و غنوصی در میان رودان باورهای دینی مردم آن سامان را شکل می داد.

مندا به معنای عرفان یا شناخت قلبی در بابل توسط اندیشمندان کلدانی در قرن نخست میلادی بوجود آمد

از درون آئین مندایی آئین غنوصی و صابیان و مغتسله بیرون زد .

اساس این آئین ها بر دو آلیسم نور و ظلمت قرار داشت . زادگاه این آئین ها کلده بود.

علت چه بود

رشد این آئین ها در این منطقه دلایل اقتصادی و سیاسی و روانی داشت:

ظلم و ستم رومی های اشغال گرو دست بستگی مردم زمینه ای برای رشد اندیشه زهد و انزوا طلبی بود . اگر قادر نیستیم بدی را درعین عوض کنیم پس باید در ذهن خود بر بدی غلبه کنیم. بر همین بستر زکریا و یوحنا را داریم در آئین «یحیا معمدانی»و عیسی مسیح را داریم.

پیروان این دو آئین تحمل رنج و درد را تبلیغ می کردند.

در اواخر دوره اشکانی این آئین ها در میان جماعت روستایی میان رودان قدرت گرفته بود .

مانی که بود

در سال ۲۱۵ میلادی در روستایی در جنوب عراق؛ بابل بدنیا آمد. پدرش فاتگ همدانی بود و مادرش مریم از پارتیان بود. پدر مانی نخست مندایی بود و بعد به فرقه مغتسله؛ پیروان یحیی پیوست..

مانی ۴ ساله بود که به مدرسه مانایی ها می رفت.

پاراکلیت که بود

در این زمان پیروان یحیا تبلیغ می کردند که پیامبر موعود بزودی ظهور خواهد کرد و رنج های بشر را برای همیشه از بین خواهد برد نام او پاراکلیت بود .

پدر مانی از فعالین آئین یحیا بود و مانی در میان این بشارت ها ذهنش شکل می گرفت.

تاثیر پذیری مانی از این تبلیغات بحدی است که در رویا فرشته گان می آمدند و او را به معراج می بردند و همانطور که در کتاب مهمش کفلایه می گوید تا سن ۱۲ سالگی این رویا به سه بار می رسد . نام فرشته وحی «تَواَم »بود که از جانب خدای نور«روشن یزد» آمده بود.

این رویاها مانی را به این باور رساند که پاراکلیتی که بشارتش داده می شود خود اوست . بهمین خاطر در ۲۴ سالگی فرشته وحی براو نازل شد . ابن ندیم-الفهرست

در این زمان مانی اسقف ماندایی روستای قَنی در جنوب عراق بود .

تاج گذاری شاهپور

گفته می شود که مانی تاج بر سر شاپور گذاشت و این نشان می دهد که مانی در این زمان شخصیتی بلند پایه در دین بوده است و او نماینده بومیان عراق و خوزستان  بوده است .

مانی نخستین رساله اش را به شاپور تقدیم کرد ؛ شاپورگان. در این رساله مانی می گوید خدا او را برای هدایت انسان ها فرستاده است .-آثار الباقیه ابوریحان بیرونی.

زمینه های مساعد

– آزادی ادیان و مذاهب در زمان شاپور و تبلیغات انجام شده توسط پیروان یحیا و مسیح برای آمدن پاراکلیت در عراق و خوزستان برای مانی پیروان بسیاری فراهم آورد.

مانی به هند و چین برای تبلیغ  می رود و در بازگشت با شاپور بار دیگر ملاقات می کند. عقیده به تناسخ سوغات سفر او به هند و چین بود.

نخستین برخورد

روحانیت حاکم که دین برای او با منافع مادی و موقعیت سیاسی عجین بود بر آمدن رقیب را تحمل نکرد ،پس در دربار جلسه مناظره ای ترتیب دادند تا مانی را بجرم کفرگویی بکشند اما شاپور زیر بار نرفت و به اشاره او مانی به هند رفت تا از خطر در امان باشد .

ویژه گی مانی

پر کاری، بیان مسحور کننده،قدرت اقناع وهنر سازماندهی برای او پیروان بسیاری فراهم دید. شام آناتولی، بالکان، اسپانیا، فرانسه سیسیل، مصر و شمال آفریقا مبلغین مانوی را پذیرا بودند.

نوشته های او به زبان یونانی و لاتین و قبطی ترجمه می شد . دین مانی بزودی در غرب نیز رقیب مسیحیت شد .

مانی براین باور بودکه جهان در بیماری است و دارد درد می کشد و اوآمده است تا بیماری جهان را درمان کند . بیماری جهان در آن روزگار چه بود ؟

آموزه های مانی چه بود

خدای مانی زُروان یا روشن یزد بود که ۱۰‌  عامل داشت:

حلم، علم، عقل،تدبیر، غیب،حب، ایمان، وف و مروت وحکمت؛ و حکمت دین مانی بود .

– نبوت و وحی و فرشته وحی شبیه همان داستان های ادیان سامی است

– اسطوره آفرینش او مخلوطی از اساطیر ایرانی و سامی است

– و اشتراکاتی با دیگر آئین ها:

– تضاد خیر و شر با آئین زردشت ،

– تقابل ازلی شیطان و خدا با آئین زروانی

– نبرد نور و ظلمت با غنوصیون،

– زهد با پیروان یحیا

– عقیده به تناسخ با بودائیان

– زندگی آخروی و بهشت و دوزخ با  زردشت .

زبان نوشته ها

مانی نخست به زبان پهلوی نوشت. اما از آنجا که در میان رودان بیشترین پیروان را داشت به زبان سریانی نوشت . زبان سریانی زبان مقدس اقوام سامی بود.

انجیل مانی ۲۲ سوره داشت.

و ۷ کتاب دیگر  او که به زبان سریانی است دستورالعمل زندگی برای پیروان اوست  .

سلسله مرتب دینی مانی

– زُروان

– خدای نور: آفریننده خوبی ها

– خدای ظلمت: آفریننده بدی ها

این دو خدا دو جهان جدا از هم داشتند. خدای ظلمت بر آن شد به جان خدای نور حمله کند. ظلمت با نور درآمیخت. وستیز ابدی آغاز شد .

خدای نور زمین و آسمان را آفرید تا عناصر نورانی را ازبند عناصر ظلمانی برهاند.

خورشید و ماه و اختران

از عناصر نورانی رها شده خورشید وماه و اختران ساخته شد.

خلق فصول

از نبرد آب و نسیم و خورشید ؛ لشگریان نور با خشگی و سرما و گرما فصول بوجودآمد

اهریمن

اهریمن از درون ظلمت پدیدار شد تا با ساختن ماده ،نور را درآن محبوس کند

اورمزد

خدای نور، اورمزد را آفرید تا به جنگ با اهریمن برود و ۵ ایزد را به او داد:نسیم،بوی خوش،نور،وآب و آتش.

لشگریان اهریمن: دود، سوزندگی، سیاهی، یخ باد ومه

خلق آدم

اهریمن بر اورمزد پیروز شد و از ترکیب عناصر نورانی با مادی آدم پیدا شد .

عیسی

اورمزد برای کمک به آدم عیسی را بوجود آورد

حوا

اهرمن حوا را از عناصر مادی درون آدم بوجود آورد.

آز

از آمیزش آدم با حوا آز؛ هوای نفس بدنیا آمد .

در آموزه های مانی ماده اساس و پایه شر و بدی است . و بدی یعنی زن و گوشت ومیوه .

با رهبانیت روح پالایش می یافت و به عالم زُوروان می رفت که عالم مجرد بود .اما اگر روح پالایش نمی یافت بر می گشت به دنیا و این پروسه ادامه می یافت.

عالم بالا برای مانی بهشت و عالم پائین ؛ زمین بمنزله جهنم بود .

ازدواج در آئین مانی برای مردم عادی بلااشکال بود . برای رهبران مذهبی منع داشت .

پیروان مانی روزی ۴ بار نماز می خواندند و آیات او را با صدایی خوش تلاوت می کردند. و سال ۳۰ روز هم روزه می گرفتند . و جز این ۳-۲ روز هر ماه را هم روزه می گرفتند  .

مومنین مانوی ۳: قفل بر زبان و بر دل و بر دست داشتند :

تا سخن آزار دهنده نگویند

یقین شان به شک بدل نشود

و عمل بد انجام ندهند.

تشکیلات

هر آئینی برای گسترش نیاز به تشکیلات دارد.تشکیلات هرمی  مانی ۵ لایه داشت :

در راس هرم مانی بود

۱- حواریون: ۱۲ نفر. به فریشته گان معروف بودند . که معصومین بودند و مستقیم از مانی تعلیم می گرفتند

۲- اپسیسگان: ۷۲ نفر تعلیم یافته گان بودند .علم دین را از معصومان می آموختند . وظیفه این ها سفر و تبلیغ بود .

۳- کلانتران:۳۶۰ نفربودند.کار این ها تبلیغ و ساختن مراکز دینی و مدارس بود .

۴- گزیدگان که مومنین بودند . مراکز تبلیغی و عبادی را اداره می کردند . مجاز به ازدواج بودند .

۵- نیوشگان: یا مستمعین بودند عوام تازه ایمان یافته. که مجاز بودند کار بکنند و ازدواج بکنند و زکات بدهند.

سه گروه  نخست مجاز نبودند ازدواج کنند و گوشت بخورند و لباس نو به تن کنند .

زنان در هرم تشکیلاتی مانی تا لایه چهارم؛ گزیدگان می توانستند بالا بیایند بیایند .

شاگردان مانی به هرجا که می رفتند مرکزی برای تبلیغ و در کنارش مدرسه ای برای خواندن کتاب های مانی درست می کردند .  و در کنارش سفره خانه ای که از پول صدقات اداره می شد . در کنار دیر ها مراکز درمانی هم بود.

مانی و پیروانش لبای سفید می پو شیدند که کرباس بود زیرا پاکی رخت مثل پاکی دل اهمیت داشت .

پایان کار مانی

پس از مرگ شاپور جنگ با مانی آغاز شد .هرمز بجای شاپور به تخت نشست . مانی در سال ۲۷۳ به ایران آمد و سعی کرد با هرمز نزدیک شود . روحانیت حاکم این نزدیکی را برنمی تافت.پس در رقابت بهرام با هرمز جانب بهرام را گرفتند و هرمز که سمپاتی هایی به مانی داشت از بین رفت .

در همین زمان کرتیر موبد متعصب مشاور شاه بود و مصمم بود مانی را از بین ببرد .

مانی را به مناظره که نوعی محاکمه دینی بود کشیدند و با فتوای کفر،مانی در سال ۲۷۶ بازداشت و ۲۶ روز بعد در زندان کشته شد و جسد او را بر سر دروازه شهر گُوند شاپور آویختند.

مناظره یا محاکمه؛ مغلطه ای تاریخی

مناظره بمعنای مجادله و نزاع و بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزی است . و شرایطی دارد که اگر این شرایط مهیا نباشد به آن همه چیز می توان گفت الا مناظره.

در مناظره ما با ۴ مولفه روبروئیم:

۱- دو طرف بحث

۲- ناظر

۳- داور

– دو طرف بحث باید از نظر شرایط فیزیکی و روحی در شرایطی مساوی باشند. نمی شود کسی را با فک شکسته به صحنه آورد و از او خواست از یک موضوع مشخص دفاع کند .

– نمی شود در محیطی پر وحشت کسی را به مناظره دعوت کرد.

– موضوع باید مشخص باشد . و حق باز کردن بحث های حاشیه ای داده نشود

– هر دو طرف باید برای مناظره خود را آماده کرده باشند

– ناظر باید به موضوع بحث آگاه و بی طرف باشد

– داور نهایی مردم اند . که با هوش و گوش خود قضاوت می کنند. مناظره ای که یک طرف بحث از زندان بیاید و در پایان مناظره به جرم تکفیر اعدام شود همه چیز هست الا مناظره.

بعد ها نیز قدرت حاکم که مسلح بود به طناب دار و چماق تکفیر دگراندیشان را با مغلطه مناظره محاکمه کرد و به چوبه ها ی دار سپرد و یا در آتش سوزاند .

مانی پیامبر که بود

برده ها و اقشار فرودست روستا و شهر که در زیر سم ستوران برده دارهای رومی و اشراف فئودال ساسانی جانشان به لبشان آمده بود بدنبال کسی بودند که آنها را نه در عین که در ذهن ،نه در این جهان که در آن جهان رستگار کند و به آرامش برسانند. مانی و آموزه هایش پاسخی به این رنج و آبی بر این شعله وری جسم و روح بود .

آموزه های او در بین لایه هایی از طبقات بالا نیز خریدارانی داشت کسانی که از فساد و ظلم طبقات بالا به تنگ آمده بودند و بنبال معنویتی می گشتند، زهد گرایی مانی سمپاتی هایی ایجاد می کرد .

دو رقیب قدرتمند

مانی در سال ۲۷۶ به شهادت رسد و در سال ۳۸۲ آئین او در سراسر امپراطوری روم ممنوع شد .

حاکمیت سیاسی در روم ایدئولوژی مسیحیت و در ایران آموزه های زردشت تن چسب منافع ظالمانه طبقاتی اش شده بود و دیگر نمی توانست به تساهل مذهبی که می توانست پو شش ایدئولوژیک قیام برده ها و فرودستان باشد تن بدهد. پس سرکوب مانی و پیروانش از سوی جامعه طبقاتی ساسانی و روم در دستور کار قرار گرفت .

آرمانخواهی مانی به مزارع اشتراکی ما قبل فئودالیسم محدود می شد و درروزگاری که فئودالیسم چهار اسبه بسوی گسترش و تمرکز می رفت نه مزارع اشتراکی ما قبل فئودالیسم و نه پوشش مذهبی آن را اشرافیت حاکم تحمل نمی کرد .

مناظره و داستان ریختن سرب داغ برپشت و سینه مانی و موبد موبدان رویه این جنگ طبقاتی است و بیشتر تبلیغات است تا حقیقت تاریخی .

سرکوب مانی و ریشه کنی آموزه هایش اجتناب ناپذیر بود در ساخت اقتصادی وقایعی در شرف و قوع بود که این باورها را بر نمی تافت جامعه طبقاتی ساسانی و روم انتخاب خودش را کرده بود در ایران مزدایسنه و در روم مسیحیت .

از این پس آموزه های مانی راه دیگری نداشت تا در نحله های عرفانی مسیحی و زردشتی و اسلامی با شکل دیگری به حیات خود ادامه دهد . وتاریخ از این داستان ها در انبان خود بسیار دارد .

پیدایش اشرافیت دینی

اردشیر خود موبد بود و در نزد او حکومت بر دو  وجه می گردید؛ سلطنت و دین.

و نخستین وزیرش یک مغ بود.

حکومت دینی ساسانی همان طور که در جشن تاج گذاری شاپور دیدیم تاج را موبد موبدان بر سر او گذاشت و مشروعیت شاه یک مشروعیت دینی بود .

سازمان روحانیت

روحانیت زردشتی در کنار معابد و مدارس دینی با کمک  های دولتی و نذورات و موقوفه ها و با سوء استفاده از موقعیت سیاسی رفته رفته به ثروت عظیمی دست یافت و خودش را در قالب یک طبقه به جامعه تحمیل کرد .

طبقه ای اشرافی که هم قدرت معنوی داشت  هم سیاسی وهم اقتصادی . موبد کرتیر قاتل مانی در راس این سازمان بود .

اثرات حکومت دینی

ورود دین به حوزه سیاست و یکی شدن امر سیاسی و امر مذهبی  جدا از آن که در روز نخست اردشیر چه بعنوان ریاست دستگاه مذهب و چه بعنوان حاکم سیاسی چه چیزی را در نظر داشت . و فکر می کرد مذهب می تواند بعنوان یک ایدئولوژی سد سدیدی مقابل رومیان باشد وچه بخاطر تعلق خاطری که به دستگاه دین داشت باید اثرات مرگبار خود را نشان می داد .

نخست پژوهش کنیم اعلامیه سیاسی تبلیغی کرتیر را بعد پی بگیریم تناقضاتی که حکومت دینی با خود داشت .

از برخ کشیدن القابی که شاهان به او داده اند و او سخت به آن می بالید می گذریم  و می رسیم به آنچه او بعنوان کارنامه خود ارائه می دهد:

– ساختن معابد بسیار در داخل و خارج فلات

– بکار گرفتن کارگزاران دینی

– محدود کردن ادیان دیگر ؛یهودی ها،شمنان،برهمنان،نسطوریان،مسیحیان،صابئیان،زندیکان

– برچیدن کنام دیو ها و بت خانه ها

– سرکوب کردن خرابکاران،بی دینان و گمراهان و فاسدان و برهم زنندگان نظم و امنیت

ترجمه این سنگ نوشته از بین رفتن تساهل دینی که خاص جامعه مادی و هخامنشی و اشکانی بود.

اتفاق مهمی افتاده بود اشرافیت دینی با شریک شدن در قدرت سیاسی تغییر ماهیت داده بود و سرکوب گری و تنگ نظری دینی اشکالش برنمی گشت به شخصیت کر تیر آن گونه که بعضی از تاریخ نویسان تصور می کنند .

روحانیت از سلاح زبان به سلاح شمشیر و پول مجهز شده بود . و دولتی در دولت و گاهاًقویتر و بی مسئولیت در پاسخ دادن به دیگران بود .مسئله خشک اندیشی کرتیر بعنوان یک فرد نبود .داستان فراتر از دگُم های مذهبی موبد موبدان بود .روحانیت زردشتی اکنون خود به طبقه ای تبدیل شده بود که هیچ مدعی را برنمی تافت ؛اندیشه دینی دموکرات در ضعف ودیکتاتور در قدرت است .

شروع بحران

بهرام اول با توطئه ای از صحنه خارج شد و بهرام دوم به قدرت رسید و دست کر تیر موبد در کار ها باز ترشد و نارضایتی را دامن زد و باعث دو شورش در مناطق میترائی شد :

– شورش هرمز سیگانشاه برادر بهرام در سیستان

– شورش نرسی پسر شاپور حاکم ارمنستان

جنگ با روم؛ صلح خفت بار

روم در همسایگی ایران گوش بزنگ بود تا خللی در اقتدار سیاسی ایجاد شود و سپاهش را بسوی مرز ها روانه کند . حکومت مذهبی بهرام دوم به سردمداری موبد کرتیر این شکاف را ایجاد کرد .

قیصر روم کاروس نیرو هایی را برعلیه خسرو پادشاه ارمنستان شوراند و بعد خود برای حمایت از شورشیان به ارمنستان لشگر کشید و پادشاه ارمنستان شکست خورد و گریخت و رومی ها خودر ا به تیسفون رساندند و بهرام دوم که در اثر کج اندیشی های کرتیر حمایت خودر ا بین شهریاران محلی از دست داده بود شکست خورد و در سال ۲۸۳ تن به صلحی خفت بار دادو ارمنستان و حران و نصیبین و آمیدا را به روم داد.

بهرام سوم

بهرام دوم پس از ۱۶ سال سلطنت در سال۲۹۲ در گذشت و بهرام سوم به قدرت رسید .

شکست از نرسی

نرسی پسر شاپور اول با حمایت مغان مذهب ناهید بر او شورید بهرام شکست خورد و به شرق ایران عقب نشینی کرد .

جنگ با روم

مردم ارمنستان شهریار دست نشانده روم را از ارمنستان بیرون کردند . گالیریوس به ارمنستان لشگر کشید . نرسی به مصاف او رفت و شکست خوردو آتَردات شهریار مخلوع به قدرت بازگشت و ایران نفوذ روم در ارمنستان و گرجستان را برسمیت شناخت.

هرمز دوم

نرسی در سال ۳۰۱ بخاطر در گیری هایی درون خانوادگی کناره گرفت و پسرش با نام هرمز دوم شاه شد . در سال ۳۰۹ هنگام شکار ترور شد .

آذر نرسی

پسرش آذر نرسی به قدرت رسید و او نیز چند ماه بعد ترور شد .

بحران سیاسی سراسر کشور را فراگرفته بود کشمکش میان مغان و سپه داران پایانی نداشت . این دوران، دوران جدال های بی پایان مذهبی بود .

خروج از بحران؛ تدوین اوستا

در این زمان کرتیر در گذشته بود و «آتر پاد مهر اسپند» ریاست دستگاه دینی و به نوعی ریاست دستگاه سیاسی را بر عهده داشت .نخست با درایت او شورای سلطنت تشکیل شد . شورایی متشکل از مغان و شهریاران. نوزاد هرمز دوم را شاه خواندند و سرپرستی اش به مادرش سپرده شد .

گام بعدی وحدت نحله های مختلف مذهبی بود. دو تن در این میان برای پایان دادن به این نزاع ۲۷ ساله بی حاصل پایمردی کردند؛ آتر پاد مهر اسپند وموبد «اردوی راج».

هیئتی مرکب از رهبران مذاهب مزدایسنه ؛ آذری، ناهیدی، میترائی ماموریت یافتند تفسیری مورد قبول برای همگان بر اوستا بنویسند و به جدال مذهبی پایان دهند .

این توافق همگانی یک علت بیرونی هم داشت، وآن تغییر دین قیصر کنستانتین از بت پرستی به مسیحیت بود و این خبر خوشی برای ایران نبود . خطر پشت دروازه های ایران بود؛ جنگ با پوشش مذهبی .

اوستا در ۲۱ نسک؛ کتاب تدوین شد و اساس کار حوزه های دینی در سراسر امپراطوری قرار گرفت.

شاپور دوم: ذوالاکتاف

آشوب های مذهبی با تدوین جدید اوستا فرو نشست و اردشیر به سن بلوغ رسید و زمام امور را بدست گرفت . روم نیز در سال۳۳۰ مسیحیت را دین رسمی خود کرد و گرفتار مشکلات داخلی خود بود و این فرصت خوبی برای شاپور بود که به اوضاع مملکت سر و سامانی بدهد.

سرکوب قبایل عرب

اعراب از دیر باز در ناحیه جنوبی فرات و قبایل بنی بکر و بنی تمیم در سواحل جنوب پارس فساد می کردند.

شاپور نخست عرب ها را از جنوب پارس راند بعد به منطقه شرقی عربستان سر وقت بنی بکر و بنی تمیم رفت. و آز آنجا سراغ قبایل دیگر رفت وهمه را مطیع خود ساخت.

در بین  سال های ۲۸-۳۲۷. اردشیر بسراغ قبیله بنی تغلب رفت  که به تحریک روم وارد مناطق ایران شده بودند و بعنوان متحدین روم فساد می کردند آن ها را نیز مطیع خود ساخت.

کنستانتین قیصر روم در سال۳۳۰ مسیحیت را دین سراسر امپراطوری کرد تا همه را حول مسیحیت متحد کند . و برای آن که به سرزمین های مسیحی نشین نزدیک شود پایتخت را از رم به یونان آورد. در سال۳۳۷ آماده حمله به ایران بود که در گذشت .

از سویی دیگر مردم ارمنستان بر علیه اترداد که به تبعیت از رم مسیحی شده بود شوریدند و خواستار حمایت از شاپور شدند و شاپور به ارمنستان رفت ، اترداد را برکنار کردو حکومت را بیکی از اعضا خانواده پارت سپرد.

جنگ در افغانستان

در شرق قبایل هپت آل سر به شورش بر آوردند و شاپور به شرق حرکت کرد .

اتردات از غیبت شاپور استفاده کرد و به سلطنت باز گشت .

شاپور پس از فراغت از شرق بسوی آزادسازی حران، نصیبین و آمیدا حرکت کرد .  قیصر روم بخاطر بحران داخلی آماده جنگ نبود و شاپور نیز می خواست سرزمین های اشغال شده باز پس گرفته شود . این رفت وآمد ها سودی نبخشید . کار به جنگ کشید

آمیدا نقطه استرتژیک نبرد بود پس روم نیرویی بسیار به آن اختصاص داد.

شهامت و کاردانی و از جان گذشتگی ایرانیان در این نبرد حماسی که توسط افسران رومی ثبت شده است و به شجاعت شاپور و سربازان ایرانی اعتراف شده است بلاخره شهر به تصرف درآمد.

آمینوس مارسلینوس در کتابی که بعد از فرار از شهر آمیدا نوشته است . از شجاعت شاپور و سربازان ایرانی و برخورد انسانی او با اسرا داستان های زیادی نوشته است . در حالی که روم مردان را می کشت زنان و کودکان را در بازار برده فرو شان می فروخت . شهر هارا غارت می کرد و به آتش می کشید .

اردشیر دوم

شاپور در سال ۳۸۰ در گذشت و شورای سلطنت شهریار آدیابن؛ شرق سوریه را با نام اردشیر دوم بجای او نشاند . این انتخاب علت داشت؛ او با مسیحیانی که به روم دلبستگی داشتند با خشونت رفتار می کرد .

دست مغان بار دیگر در کار ها گشوده شد ، دستی که توسط اردشیر کوتاه شده بود .

شاپور سوم

اردشیر دوم در سومین سال سلطنتش بخاطر نا خرسندی سپه سالاران از کار بر کنار شد و پسر شاپور دوم به تخت نشست. او نیز در سال ۳۸۸ در نخجیرگاه کشته شد .در مورد ترور او حدس و گمان هایی هست .

بهرام چهارم

با کشته شدن شاپور سوم برادرش بهرام چهارم به تخت نشست که شهریار کوشان بود . این جابجایی ها کشور را وارد بحران های سیاسی نظامی می کرد . در اثر همین نابسامانی ها روم بار دیگر در ارمنستان فتنه کرد و موفق شد ارمنستان را دونیمه کند ؛ شرقی تابع ایران و غربی تابع روم.

یزدگرد اول

بهرام چهارم در سال ۳۹۹ در نخجیر گاه کشته شد و پسرش یزدگرد اول به تخت نشست..

یزدگرد از همان آغاز سیاست صلح با روم و تساهل مذهبی را در پیش گرفت. این سیاست از دو سوی او را تحت فشار قرار می داد . سوء استفاده نو مسیحیان که می خواستند بهر شکلی دین خودرا گسترش دهند و نا خرسندی روحانیت زردشتی .

پس کشته شدن او در نخجیرگاهی در دشت هیرکانیه امر نا منتظره ای نبود . بنظر می رسد کشته شدن در نخجیرگاه در این دوران به سنت حسنه ای تبدیل شده بود .

اسبی سرکش به ناگاه ظاهر می شود لگدی به سینه شاه می زند . شاه کشته می شود و اسب نا پدید می شود . گفته می شود« این اسب فرشته ای بود که خدای عز وجل به صورت اسپی گماشت  که ظلم او از سر جهانیان برداشته شود .». (پارس نامه ابن بلخی)

بهرام پنجم؛ بهرام گور

یزد گرد سه پسر اشت شاپور شهریار ارمنستان بود و نرسی شهریار خراسان و بهرام  شهریارحیره بود.

مغان که از یزد گرد نا خرسند بودند تمایلی به سلطنت در خانواده او نداشتند . پس شاپور را در میانه راه ترور کردند. و خسرو نامی را به شاهی برگزیدند . بهرام پسر دیگر یزدگرد با سپاهی از حیره به سوی تیسفون رفت و از خسرو خواست دست از سلطنت بشوید . و یا تن به جنگ دهد. افسانه بر داشتن تاج از میان دو شیر گرسنه  کنایتی از گرفتن تاج و تخت از مغان و سپه سالاران ناخرسند بود .

گفته می شود مهر نرسی فرماندار بزرگ در به قدرت رسیدن بهرام نقش داشته است بهمین خاطر پست بزرگ فرماندار و ارتشتاران سالار به او سپرده شد .

سرکوب قبایل شرق

در شرق قبا یل سغد و در خراسان قبایل افغانی فتنه و آشوب می کرد ند . پس باید مرز های شمالی

وشرقی آرام می گرفت. بهرام این قبایل را آرام کرد .

نخستین جنگ صلیبی

بهرام اما هنوز در شرق بود که قیصر روم حران را گرفت و نصیبین را مورد تهدید قرار داد . مهر نرسی جلو حرکت روم را گرفت و پس از چند ماه کار به مذاکره کشیده شد . این جنگ در پوشش دینی و دفاع از مسیحیان ارمنستان بود . و قرار شد که تبلیغ مبلغین مسیحی آزادباشد. این بمعنای سیاسی کردن دین بود و گرنه تساهل مذهبی در ایران امری جاری بود .

بهرام در هند

در هند جنگ به درازا نه کشید بهرام با مهاراجه سند به توافق رسید و مرز، شهر دیبل در جنوب پاکستان قرار گرفت.

ویژه گی دوران بهرام

جدا از آن که بهرام خود شاهی گشاده دست و بلند نظر بود در کنارش وزیر بزرگی چون نرسی بود که دوران ۲۰ ساله سلطنت بهرام را توأم با آرامش و شادی کرد . افسانه های زیادی که در افواه بود و به شاهنامه و هفت گنبد نظامی راه یافته است نشان از شاد کامی مردم در دوران بهرام و وزیر نرسی دارد.

بهرام دستگاه بازرسی درست کرده بود که بر تمام شئون مملکت نظارت داشت. و رسم بر این بود که هفته اول هر ماه در حضور بهرام جلسه ای ترتیب داده می شد و به شکایاتی که از شهریاران شده بود رسیدگی می شد .

آرامش ، کار و سازندگی ، اصلاحات و کاهش مالیات و صلح با همسایگان باعث رشد اقتصادی و رفاه مردم شد . (مروج الذهب)

مرگ بهرام

بهرام که گور می گرفتی همی عمر           دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

بهرام در سال ۴۴۰ از دنیا رفت و مرگش چون زندگیش با افسانه قرین شد .

سه روایت در مورد مرگ او هست :

– ابو حنیفه دینوری: بهرام بدنبال گوری در مرغزار ی در مردابی فرو رفت

– فردوسی:ب هرام پسرش یزدگرد را جانشین خود کرد … به بستر رفت و بامدان بر نخاست

– ترور شد و جسدش از بین برده شد .

یک گمانه  تاریخی

طبق روایت طبری در سال ۱۶، هجری مومیایی در شوش بدست جهاد گران اسلامی افتاد که در دستش یک انگشتری بود با نقش دو شیر و یک مرد که می تواند یاد آور افسانه بر داشتن تاج توسط بهرام از میان دو شیر باشد . ایرانیان به ابوموسی اشعری می گویند این جنازه مربوط به دانیال نبی است.

از آن جا که دانیال نبی  یک شخصیت اسطوره ای است بعید نیست این مقبره و جسد از آن بهرام باشد . این گمانه مشابهت تاریخی هم دارد . برای حفاظت از آرامگاه کوروش و داریوش  هم  به اسکندر گفته شد این دوآرامگاه  مربوطند به آرامگاه مادر سلیمان و تخت گاه سلیمان .

که در سده ۱۴ معلوم شد این گورگاه ، آرامگاه کوروش است نه مادر سلیمان. در زمان صفویان هم به قزلباشان گفته شد آرامگاه امام محمد غزالی زندان هارون است که امام موسی کاظم در آن زندانی بوده است.

این تاکتیک در مورد  حفظ بنا هایی این چنینی تکرار شد و بیشتر قدمگاه ها و زیارت گاه هایی که امروز می بینیم منتسب به کسانی است که هیچ زمانی به ایران نیامده اند.