“ساسانیان”، دفتر اول – تاریخ مختصر (فصل هفتم؛ بخش دوم؛ پایان دفتر اول از تاریخ مختصر)


 

 

“ساسانیان”، دفتر اول – تاریخ مختصر (فصل هفتم؛ بخش دوم؛ پایان دفتر اول از تاریخ مختصر)

محمود طوقی

 

فصل هفتم؛بخش دوم
ساسانیان

یزد گرد دوم
پس از بهرام گور پسرش یزدگرد به تخت نشست. مهر نرسی وزیر نیرومند شاه بهمراه سه پسرش که ریاست دستگاه دینی و کشاورزی و نظامی را بر عهده داشتند؛ به رتق و فتق امور مشغول بودند.

شورش در ارمنستان
برای امپراطوری برده دار روم مسیحیت پوششی مناسب برای مخفی کردن حرص و آز سیری ناپذیر برده داران رومی بود. کسانی که تا دیروز مسیح را به صلیب کشیده بودند و مسیحیان را دستگیر، شکنجه و اعدام می کردند یک شبه به مومنینی تبدیل شدند که کاری جز جهاد و گسترش دین مسیح نداشتند.
ارمنستان برای روم موقعیتی استراتژیک داشت. و تبلیغ مسیحیت و بدنبال آن بدست گرفتن قدرت با این پوشش محمل مناسبی برای حاکم شدن بر این منطقه استراتژیک بود .
پس روم با سوء استفاده از تساهل نرسی وزیر اعظم رفته رفته ارمنستان را مسیحی کرد و رفته رفته مبارزه ایدئولوژیک خود را با ادیان ایرانی حالت جنگی داد. کافی است نگاه بکنیم به نامه هایی که نرسی وزیر برای رهبران مسیحی شده ارمنستان می فرستد و از آن ها می خواهد تا راه درست را انتخاب کنند و پاسخی که آنها به نرسی می دهند پاسخی جنگی و گستاخانه  است تا کاررا به جنگ بکشانند.

جهاد مسیحیان با کمک روم آغاز شد و کار به شکنجه و کشتار دیگر مذاهب رسید. جهاد گران مسیحی به دو عامل دلگرم بودند:
– گرفتاری یزدگرد در مرزهای شرقی  که در حال جنگ با ترکان بود
– حمایت روم

شورش دو سال طول کشید و آتشگاه ها ویران و دگراندیشان شکنجه و کشتار شدند. تا این که یزدگرد از شرق خلاصی یافت و به ارمنستان رفت. روم درگیر هجوم هون ها به مرزهای شرقی خود بود.
شورش سرکوب شد و رهبران شورش اعدام، زندانی و تبعید شدند.
پاکسازی مسیحیان از مناصب دولتی از این زمان آغاز شد. مسیحیت از یک باور و اعتقاد قلبی و فردی به عامل یک امپراطوری متجاوز تبدیل شده بود و باید با آن مقابله می شد .

هرمز سوم
یزدگرد دوم در سال ۴۵۷ درگذشت و هرمز سوم به تخت نشست. هرمز اهل مدارا با دیگر ادیان بود و این به مذاق موبدان و سپهداران خوش نمی آمد و تا حدودی حق هم بجانب آن ها بود. مسیحیت از یک باور به یک تهدید امنیتی تبدیل شده بود و مسیحیان عملاً از روم دفاع می کردند و باور های شدیداً ضد آریایی پیدا کرده بودند.

فیروز
مشکل هرمز تنها مخالفت موبدان با او نبود. بین سپهداران نیز جنگ قدرت در جریان بود «شاپور مهران» سپهدار طرفدار هرمز بود و«زرمهر سوخرا» طرفدار سلطنت فیروز. سپهداران در واقع قدرت اجرایی شاه بودند. جدال قدرت بین این دو مسبب فتنه های بسیاری برای ایران بود .
بین دو برادر به تحریک مغان و سپهداران جنگی چند ماهه  در گرفت و در سال ۴۶۰ در نزدیکی ری فیروز پیروز شد.
دوران فیروز دوران آشوب های مذهبی مسیحیان در میان رودان و خوزستان و آشوب در ارمنستان بود. به بی تدبیری حکومتکران هفت سال قحطی و خشک سالی هم اضافه شد .

شکست از قبایل هپت آل ها
در این نا بسامانی ها مرزهای شمالی وشرقی مورد تجاوز ترکان بود و هپت آل های افغانی د ر خراسان فتنه می کردند.
فیروز ترک ها را از قفقاز جنوبی راند و گداری ها را به بیابان های شرقی دریای خزر راند. اما در جنگ با افغان ها در سال ۴۸۰ شگست خورد و مجبور شد استقلال تخارستان را به رسمیت بشناسد. غرامت بدهد و قباد پسرش را بعنوان گروگان به نزد هپت آل ها بگذارد.

باز گشت هرمزد به قدرت
هرمز با حمایت بخشی از سپهداران به قدرت بازگشت. فیروز از افغان ها کمک خواست و در یک کودتا هرمز را از بین برد و به قدرت باز گشت .

جنگ با افغان ها
فیروز در سال ۴۸۴ برای تلافی شکست خود علیرغم مخالفت سپهسالاران و در عسرت بودن مردم بخاطر خشک سالی به جنگ قبایل هپت آل رفت. و در دام افغان ها گرفتار و کشته شد.
بنظر می رسد در این شکست شاپور مهران از سپه داران هرمز شاه کشته شده و رقیب زر مهر سوخرا  دست داشته است. شورش سربازان در میانه جنگ بخاطر زیر پا گذاشتن سوگند فیروز برای پادشاه هپت آل ها بدون یک محرک داخلی شدنی نبود.

بلاش
پسر بزرگ فیروز با کمک سپهسالار شاپور مهران به پادشاهی رسید. بلاش سعی کرد از تنش های مذهبی بکاهد.

قباد
زر مهر سوخرا سپه سالاری که از قدرت رانده شده بود قباد را که نزد افغان ها بود به ایران آورد تا قدرت را از بلاش بگیرد. شکست خوردند و به خراسان رفتند و از پادشاه افغان ها که پدر زن قباد هم بود کمک خواستند.
قباد با سپاهی از هپت آل ها بازگشت و با کمک موبدان ناراضی بلاش را دستگیر و کور کرد. در این زمان «سپهدار زر مهر» همه کاره ایران شده بود. و رقابت بین دو سپهسالار ادامه داشت.

دو مانع مهم
دو مانع در پیش پای قباد بود که باید از بین برده می شد تا او بتواند تمشیت امور کند:
۱- از بین بردن دو سپهدار احمق و قدرت طلب که کشور را درگیر رقابت های خود کرده بودند
۲- کاهش قدرت موبدان که همه کاره مملکت بودند

قباد شاپو را سپهدار نیم روز کرد تا از قدرت زر مهر بکاهد و به او فهماند که در کشتن زر مهر بی میل نیست. شاپور زرمهر را بکشت و قباد مدتی بعد شاپور را در توٓطئه ای از جلو پای خود برداشت.
برای کاستن نفوذ موبدان قباد متوسل به مزدک بامدادان شد.

مزدک که بود
در استخر بدنیا آمد و در فسا که یکی از مراکر مهم دینی آن روزگار بود و اردشیر بابکان از همین شهر برخاسته بود تحصیل کرد. گفته می شود در فسا تحت تاثیر «زردشت خورگان» که یک موبد رفرمیست بود قرار گرفت. و در نیو شاپور از توابع خراسان موبد بود.
قباد که در برکشیدن مزدک نقش مهمی داشت در همین زمان شهریار خراسان بود و بعید نیست که در همین زمان با آموزه های مزدک آشنا شده باشد.

زمینه های بر آمدن مزدک:
۱- رفرم دینی
۲- رفرم اقتصادی
۳- رفرم سیاسی

از آموزه های نخستین زردشت ۱۵ سده می گذشت جدا از آن که این آموزه ها مربوط به جوامع در حال گذار اشتراکی نخستین بود متعلقات زیادی به ضرورت زمان و منافع متولیان دین که خود به بزرگ فئودال هایی تبدیل شده بودند به این آموزه ها اضافه  شده بود که تنها قادر بود جامعه بسته و طبقاتی ساسانی را توضیح دهد و توجیه کند. پس باید در خرافاتی که جنبه ارتجاعی پیدا کرده بود تجدید نظری صورت می گرفت.
– جامعه ساسانی در آن روزگار  به ۵ طبقه تقسیم می شد :
– اشراف
– ارتشیان
– مغان
– دبیران
– و بقیه که شامل کشاورزان و صنعتگران و پیشه وران می شدند .

تحول طبقاتی به شکل عمودی ممکن نبود. این نظام دیگر کار آمد نبود و باید تغییر می کرد.

یک کاتالیزور
خشک سالی ۷ ساله دوران فیروز، ضرورت رفرم اقتصادی را آشکار کرد. بخشیدن مالیات ها و گشودن انبارهای بزرگ مالکان امری نبود که فئودال های دینی و نظامی تحمل کنند. بنظر می رسید پرچم این رفرم در زمان فیروز در دست «زرتشت خورگان» بود که بعدها تاریخ نویسان ساسانی او را معلم مزدک و مردی اباحی مذهب معرفی می کردند .

رفرم سیاسی
بدون شک با روی کار آمدن قباد جریان رفرمیسم جریانی قدرتمند بود و در رأس این جریان مزدک بود که که در سلسله مراتب دینی فردی قدرتمند بود.
بر کشیدن مزدک توسط قباد برای دور کردن دست مغان و سپهسالاران از سیاست پاسخ به همین ضرورت بود.

یک پرسش
چرا رفرم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در پوشش مذهب  حرکت می کرد. و می کند.
در یک جامعه بسته و بغایت مذهبی که از دو سوی؛ استبداد و سنت هر دری به حقیقت بسته می شود، تنها دری که می تواند بروی توده های فرورفته در جهل و بیخبری باز شود شکل گیری جریانی در لایه های بالایی استبداد و یا لایه های میانی و پائینی سلسله مراتب دینی است. پس بناچار شعارها رنگ و بوی دینی دارد. اما با کمی کنکاش خواسته های اقتصادی و سیاسی خودرا می نمایاند.

آموزه های مزدک
پاک دینی مزدک و بازگشت به تعالیم اولیه زردشت و زدودن خرافات از دامن دین در واقع تفسیری جدید در جهت رفرمی اجتماعی بود رفرمی که از درون آن عدالت اجتماعی بیرون می آمد؛
۱- جهان از آن خداست و همه بندگان خدایند پس همه بیک میزان از هرآنچه روی زمین است سهم دارند .
آنچه که روی زمین در انحصار طبقات فردست بود زمین و زن بود .
۲- خدا انسان ها را بشکل مرد و زن آفریده است و این دو در پیشگاه او تفاوتی ندارند. این شعار چند همسری و حرمسراها را هدف قرار می داد. پس شعار همه زنان برای همه مردان در نزد مزدک هر زن برای یک مرد بود. و ربطی به اباحه و فحشا نداشت. امری که بعدها منتقدین مزدک او را از این زاویه زیر ضرب می گرفتند. از یاد نبریم که این امر در حد شعار برای مزدک مطرح بود و به اقدام عملی منجر نشد .
۳-  برای بشر آنچه که از زمین می روید و از جسم حیوان بیرون می آید کفایت می کند. پس نیازی به کشتن حیوانات نیست .
۴- مزدک هدف غایی انسان را سعادت دنیوی و اخروی می دانست و بر خلاف مانی به ریاضت کشی باور نداشت. مزدک رسیدن به سعادت این جهانی را ممکن می دانست و می گفت انسان برای رسیدن به سعادت باید تلاش بکند.
۵- انسان موجودی ذاتاً خیر گراست. این آز است که انسان را از فطرتش دور می کند. محرومیت از نعمت ها آز را تولید می کند آزمندی انسان را تباه می کند و به تبع آن دروغ، تجاوز، وانواع ستم ها برای حصول زن و خواسته در انسان سر بیرون می آورد.
۶- شاه مسئول خوشبخت کردن جامعه است. شاه باید بهمه به تساوی بنگرد و امکانات برخورداری از نعمت هار ا فراهم کند .
۷- ایثار و فداکاری، کمک به همنوعان مدام مورد تاکید مزدک بود
۸- بدترین گناه سبب رنج دیگران شدن است. مال اندوزی و ثروت از گناهان کبیره است .
۹- بجای آتشکده ها مزدک کده درست شد و ویژه گی آن نبود متولی بود. و این بمعنای تقسیم زمین های موبدان بین کشاورزان بود .

پایگاه مزدک چه بود
۱- بخش های میانی و پائینی موبدان روشن اندیش
۲- لایه هایی از جوانان خاندان های بزرگ
۳- توده های میانه حال شهری و روستایی

هر چند خطاب مزدک تهیدستان شهری و روستایی بود اما هنوز جنبش او تا تبدیل شدن بیک نهضت توده ای فاصله بسیار داشت .

پلاتفرم مزدک چه بود
۱- لغو امتیازهای طبقاتی
۲- تقسیم گنج های زورمندان زیرا این گنج ها حاصل کار مردم است
۳- تقسیم زمین های کشاورزی بین مردم
۴- تقسیم زمین های آتشکده ها بین مردم
۵- صرف بخشی از مالیات ها برای رشد صنایع روستایی
۶- دفن مردگان و لغو گذاشتن اجساد در دخمه ها

مخالفین مزدک چه کسانی بودند:
– اشراف
– بخش بالایی روحانیت

حذف مزدک
حذف جنبش رفرمیستی مزدک در دستور کار اشراف و موبدان قرار گرفت:
۱- نخستین گام حذف حمایت سیاسی از مزدک بود. درسال ۴۹۶ قباد بر کنار، دستگیری و زندانی شد. اما قباد توسط افسری بنام سیاوش اهل تپورستان که مزدکی بود و زنش از زندان گریخت و به تخارستان نزد خشئی نواز رفت که پادشاه هپت آل ها بود . از او که پدر زنش بود کمک خواست .

باز گشت قباد
قباد با رایزنی های خشئی نواز و سپردن تعهد برای فاصله گرفتن از مزدک در سال ۴۹۹ به قدرت بازگشت. از این لحظه توازن قوا به ضرر مزدک بهم خورد.
۲- گام دوم مصادره کردن شعارهای مردمی مزدک بود . قباد و موبدان دست به شبه اصلاحاتی زدند تا نشان دهند اصلاحات تنها دغدغه مزدک نیست بلکه آنها نیز در پی آسایش مردمند.
۳- قباد دو پسر داشت کاووس و خسرو. کاووس سمپاتی هایی به مزدک داشت و موبدان در پی آن بودند که از شاهی کاوس جلوگیری کنند. از سپهداران سیاوش در پی پادشاهی کاوس بود پس باید سیاوش حذف فیزیکی می شد .
در این زمان بین ایران و روم مذاکرات صلحی در جریان بود و قباد از روم درخواست کرد از ولیعهدی خسرو پسرش حمایت کنند سرپرستی هیئت با سیاوش بود و چون او با پادشاهی خسرو موافق نبود جریان مذاکره را بگونه ای جلو برد که توافقی حاصل نشود. سیاوش را به اتهام خیانت به کشور دستگیر، محاکمه و اعدام کردند.

بهم خوردن توازن قوا
برکناری و بازگشت با تعهد قباد به سلطنت، اعدام سپهبد سیاوش، ولیعهدی خسرو مخالف مزدک بجای کاوس طرفدار مزدک و پیوستن کشیشان مسیحی خوزستان و میان رودان به جبهه مخالفین مزدک لحظه کشتار مزدکیان را وارد شمارش معکوس کرد .
مسیحیان خوزستان و میان رودان از تمایل و پیوستن مردم  این نواحی به مزدکیان آگاه بودند و دنبال فرصتی می گشتند تا رقیب فردایشان را امروز از صحنه خارج کنند و زمان آن رسیده بود که با کیسه مغان مرتجع مار خود را بگیرند .
با کشته شدن سیاوش ماهبود دائی خسرو فرمانده سپاه شده بود و او بقای خودش را در پادشاهی خسرو می دید. پس او نیز به جبهه مخالفان مزدک پیوسته بود .

سال ۵۲۸ را بخاطر بسپارید
در این سال مزدک و رهبران طراز اول حزب او برای مشورت در مورد جانشینی قباد به دربار دعوت شدند در حالی که کاخ در محاصره نیروهای ماهبود بود. اما بجای بحث در مورد ولیعهد بحث در مورد عقاید مزدک به میان آمد مزدک به اتهام ارتداد دستگیر و اعدام شد.
به روایت مسعودی در مدت کوتاهی ۸۰ هزار مزدکی کشتار شدند. هزاران تن اسیر و مابقی فراری و مخفی شدند.

خسرو انوشیروان
قباد در سال ۵۳۰ درگذشت و خسرو که شهریار خراسان بود به کمک سپهبد ماهبود و موبد رام بُرزین به تخت نشست .

دیالکتیک بغرنج تاریخ
دو برادر خسرو با پادشاهی او مخالفت کردند. کاوس و زام را با توطئه به پایتخت  فراخواندند و سر به نیست کردند. و برای این که هواداران مزدک رقیبی برای خسرو پیدا نکنند تمامی برادر زادگان خسرو را کشتند تنها یک کودک خردسال زام به نام قباد توسط آذر گنداد نجات یافت.
بغرنجی تاریخ در قصاوت و بیرحمی خسرو نیست و این که برای رسیدن به تاج و تخت دست در خون ۸۰ هزار مزدکی می شوید و برادران و تمامی خانواده برادرانش را قتل عام می کند. تاریخ از این دست جنایتکاران بسیار دیده است و خواهد دید. بغرنجی در این جاست که این هیولا در تاریخ به خسرو انوشیروان دادگر معروف است.
البته داد در دوران ساسانی بمعنای قانون است و دادگر قانون گذار و سازنده قانون معنا می داد.

ادامه سرکوب مزدکیان
برای ازبین بردن آموزه های انقلابی مزدک قتل عام مزدکیان کافی نبود و باید زمان می گذشت و مزدک از ذهن نسلی که می آمد پاک می شد. پس پروژه شیطان سازی در دستور کار قرار گرفت.
نخست طی فرمانی «هرگونه بحث و جدل در امر دین خدا ممنوع شد». از آن پس هر گونه بحث د ر مورد عقاید مزدک بمعنای بحث در مورد دین خدا بود و با مرگ روبرو می شد. با این کار فضا برای دستگاه دین گشوده شد تا در ذهن نسلی که مزدک را ندیده بود از او شیطانی ساخته شود. موبدان بخاطر این فرمان به پادشاه لقب انوشه روان را دادند؛ دارنده روح جاودانه.

اعدام ماهبود
سپهسالار ماهبود که در برکشیدن خسرو به سلطنت و کشتار مزدکیان بعنوان فرمانده کل قوا نقشی ویژه داشت باید دست روزگار حقش را کف دستش می گذاشت. پس شاه بهانه کرد و او را هنگام دیدن سان فراخواند. ماهبود تاخیر کرد پس بخاطر نافرمانی دستگیر، محاکمه و اعدام شد .
ماهبود که مزدکیان را در آن شب شوم با توطئه ای کشتار کرد از یاد برده بود که توطئه گر بزودی گرفتار توطئه خواهد شد .

اصلاحات انوشیروانی
برخورد با یک نهضت انقلابی از مراحل مختلفی می گذرد:
– زمینه چینی سرکوب و آماده سازی شرایط و امکانات
– کشتار بر زمینه بهانه های چیده شده
– دستگیری و تعقیب مخالفان
– شیطان سازی و تبلیغات و شست شوی مغزی نسلی که کم و زیاد چیز هایی شنیده است
– شبه رفرم و از بین بردن زمینه های مادی نهضت

اصلاحات انوشیروانی را باید بر این بستر دید. نهضت مزدکی باید با پاسخ دادن به وجوهی از شعار های مزدک به فراموشی سپرده می شد. مزدک مرده بود اما شعارهای مزدک در میان مردم زنده بود پس باید بجای اصلاحات رادیکال او شبه اصلاحاتی اشرافی انجام می گرفت تا مزدک در شعار نیز از خاطر مردم زوده شود.
۱- باز گرداندن زمین های مصادره شده؛ این امر به دو دلیل ممکن نبود:
– نخست آن که این واگذاری ها قانونی بود. قباد شاه وقت دستور داده بود
– دوم طبقه جدیدی از خرده مالکان درست شده بود که دهقانان نامیده می شدند.  و به صلاح اردشیر نبود که باعث رنجش این طبقه شود. از سویی دیگر تمایل باطنی نداشت موبدان به سیاق گذشته فربه شوند و قدرت او را تهدید کنند. تنها دستور داد املاک مزدکیان مصادره شود .
۲- تقسیم کشور به ۴ شهریاری
۳- تغییردر قوانین کشوری به نفع لایه هایی از اجتماع که پایگاه مزدک بودند. ظهور طبقه دهگانان و حمایت از آن ها هم بر درآمد مالیاتی دولت می افزود و هم پایگاهی مطمئن برای پادشاه ایجاد می کرد .
۴- ترمیم و باز سازی سیستم آبیاری
۵- تعدیل قوانین مالیاتی به نفع طبقات فرودست
۶- منظم کردن مالیات از صنعتگران و بازرگانان و پیشه وران و معاف کردن کودکان و زنان از کار افتاده

یک نمونه از دادگری پادشاه
انوشیروان بزرگان کشور را برای نظر خواهی در مورد مالیات به دربار دعوت کرد. یکی برخاست. گفت: عمر پادشاه دراز باد. شما برای زمین بی استفاده مانده، تاکستان مرده، کشت خرم، زمین کم آب مانده مالیاتی یک سان تعیین کرده اید. شاهنشاه پرسید: ای مرد بی خرد تو از کدام طبقاتی؟ گفت: دبیران. بدستور پادشاه آنقدر بر سر او دوات زدند تا بمرد. این داستان را طبری و فردوسی هر دو آورده اند.
۷- کمک به ازدواج جوانانی که در زمان مزدک بدنیا آمده بودند مادرانشان از اشراف و پدرانشان از طبقات تهیدست جامعه بودند. و وارد کردن اینان به ارتش. اینان بعد ها نقش مهمی در ارتش بعهده گرفتند.
۸- تاسیس عدالتخانه برای تضعیف اقتدارگرایان و نصب زنگی برای اعلام دادخواهی

روابط با روم
در سال دوم سلطنت انوشیروان با روم قرار داد صلحی بسته شد. اما این قرار داد دیری نپائید و در سال ۵۳۹ به بهانه نا آرامی در گرجستان روم به آنجا لشگر کشید .
خسرو هیأتی به انطاکیه فرستاد و از قیصر خواست از دخالت در این سرزمین ها خوداری کند. قیصر پاسخ نداد و بندر لاتکیه در شرق دریای سیاه را اشغال کرد. جنگ آغاز شد و انوشیروان شهرهای افمیه و حلب و انتاکیه پایتخت شرقی دولت بیزانت را گرفت و در سال ۵۴۰ میلادی به گرجستان رفت و رومی ها را از آنجا بیرون کرد .

شورش در خوزستان
در همین زمان مسیحیان خوزستان شورش کردند در راس این شورش انوشه زاد پسر خسرو از زن خوزی اش بود.
خسرو مذاکره با روم را رها کرد و راهی تیسفون؛ پایتخت شد. شورش سرکوب شد و انوش زاد کشته شد.
صلح با روم دیری نپائید و ۴ سال بعد بر سر گرجستان جنگ با روم از سر گرفته شد .

تحولاتی در شرق
در این زمان دو شاه بزرگ بر قبایل ترک در شمال دریای مازندران حکومت می کردن بنام سنجبو خاقان و قاقم خاقان. خسرو در ابتدای سلطنتش با هر دو قرار داد دوستی بست تا از خزش ترک ها به مرزهای شمالی جلوگیری کند.
در دهه ۵۶۰ جماعتی از ترک ها از سوی سیر دریا به درون سغد سرازیر شدند و تخارستان سرزمین هپت آل ها به خطر افتاد. خسرو اقدامی نکرد تا خشئی نواز توسط ترک ها کشته شود و ایران از پرداخت بدهکاریش رها شود. همین اتفاق هم افتاد و خسرو به پسرش  شهریار خراسان فرمان داد و تخارستان را از هپت آل ها بگیرد و با کاشغر در سال ۵۶۷ میلادی پیمان صلح بسته شد .

جنگ در دو جبهه
در سال ۵۷۰ ایران از دو سو مورد تهاجم قرار گرفت. ترکان که از غرب خوارزم به مرو رسیده بودند و قیصر که نصیبین را محاصره کرده بود.
خسرو سپاهی به فرماندهی هرمز بسوی ترکان فرستاد و خود به سوی قیصر رفت.
حران را پس گرفت و بدنبال قیصر به انتاکیه رفت و بخش اعظم سوریه را نیز گرفت. هرمز نیز ترکان را پس راند .

روابط با چین و هند
ایران در شرق تاجیکستان با چین و شرق بلوچستان با هند همسایه بود. روابط حسنه بود و بازرگانی بین دو طرف رونق داشت.

جنگ در یمن
یمن در این زمان از نظر مذهبی به دو بخش یهودی نشین و مسیحی نشین تقسیم می شد.
در همسایگی یمن، حبشه مسیحی بود. حمیری های یمن که یهودی بودند از گسترش مسیحیت احساس خطر کردند و دست به کشتار مسیحیان زدند و دولت مسیحی حبشه دخالت کرد. نجاشی با کمکی که از روم می رسید دولت حمیری ها را برانداخت. در اواخر سال ۵۷۰ سیف ذی یزن از خاندان سلطنتی حمیر با ایران پناهنده شد و کمک خواست .

اهمیت یمن
اهمیت یمن بخاطر باب المندب بود که ناوگان تجارتی رومیان از آنجا عبور می کرد و نفوذ ایران بر این تنگه می توانست به اقتصاد روم در موقع مناسب لطمه سنگینی بزند.
اردشیر ۸۰۰ تن از زندانیان محکوم به اعدام مزدکی را به فرماندهی خورزاد پسر نرسی ملقب به وَهرُز و پسرش انوش زاد را که مزدکی بود روانه یمن کرد و انوش زاد در این نبرد کشته شد اما یمن توسط این سپاه فتح شد .
این حمله مصادف بود با حمله پادشاه حبشه به مکه  که قرآن از آن بنام عام الفیل یاد می کند .

نهضت فرهنگی در این دوره
در این دوران ما با یک شکوفایی فرهنگی مواجه ایم در زمینه طب و ریاضیات و تاریخ و کیهان شناسی و سیاست و کشور داری تالیفات بسیاری انجام می شود .
بیشتر این تالیفات در حمله اعراب از بین رفته است اما رد پای آنها در بین مترجمین عرب به وفور یافت می شود، و وقتی می نویسند «قرات فی کتاب الایین یا کتاب التاج و یا کتاب للفُرس و خداینامه» و از آن ها فاکت می آورند پیداست که کتاب ها موجود بوده اند و آنان این کتاب ها را خوانده اند.
نا گفته پیداست که نهضت ترجمه در زمان اعراب از کارهای شایسته ایران دوستانی مثل ابن مقفع بود که تنها راه حفظ کتب نیاکان ما را از دست اعراب فاتح بر گرداندن آن ها بزبان عربی می دانست .
خدای نامه در تاریخ شاهان بود. آئین نامه که چند کتاب در باب سیاست و کشور داری، درباب جشن ها و بزم ها، در باب قانون مدنی، در باب سلاح داری و آئین نبرد، در باره روابط خارجی بود.
د ر کتاب عُیون الاخبار ابن قتیبه دینوری و کتاب التاج جاحظ و اخبار الطوال ابوحنیفه دینوری و آثار الباقیه ابوریحان بیرونی به کرات فاکت هایی از این کتب آورده می شود .
تاج نامه، نامه ها و فرمان ها و بخشنامه های دربار ساسانی بود.
الادب الکبیر و الادب الصغیر ابن مقفع که راهنمای حکومت کردن بود با استفاده از کتب این دوران نوشته شده است .
زیج شهریار در اختر شناسی ترجمه علی ابن زیاد، اختر شناسی ترجمه ابو سهل پسرنوبخت، بختیار نامه ترجمه اسحاق پسر یزید، رستم و اسفندیار ترجمه جبله ابن سالم، کارنامه اردشیر بابکان و کارنامه انوشه روان ترجمه ابان لاحقی، بهرام گور و نرسی، حکمت موبدان موبد، در اخلاق و سیاست، کتاب زادان فرخ در باب تربیت فرزندان، کتاب عهد اردشیر ترجمه بلاذری دستورالعمل های اردشیر، مزدک نامه ترجمه ابان لاحقی، کتاب بزرگمهر در باب سیاست کشورداری.
بعض کتب العجم تالیف ابن قتیبه که به تعدادی از کتب این زمان ارجاعاتی دارد.
کتاب کاروند در دستور زبان و بلاغت ترجمه جاحظ که بعدها سرمشق سیبویه نحوی شد برای دستور زبان عرب .
در زمینه داستان: کتاب مهر آذر گشنسپ. کتاب  لهراسپ و روشنایی ترجمه علی ابن عبید، کتاب هزار داستان یا هزار و یک شب، ویس و رامین که توسط فخرالدین اسعد گرگانی منظوم شد. دارا و بت زرین، خسرو شیرین نظامی که بر گرفته از یک کتاب است.

هرمز چهارم
خسرو انوشه روان در سال ۵۷۹ در گذشت و پسرش هرمز که مادرش دختر خاقان بزرگ کاشغر بود به سلطنت نشست .
هرمز پادشاهی مردم خواه بود و تصویر یک  بهدین مزدکی را از خود نشان می داد. و این امری نبود که فئودالان دینی و میلیتانت تحمل کنند. مسعودی از ۱۳هزار نفر و طبری از ۱۳۶۰۰  کشته از بزرگان خبر می دهند .
حقیقت ماجرا این بود که موبدان و سپهسالاران می خواستند اوضاع را به دوران پیش از انوشیروان بر گردانند .

جنگ قدرت میان فرماندهان
در همین زمان جنگ قدرت میان دو خانواده جریان داشت :
– خانواده اسپندیار به ریاست دو برادر بنام گستهم و بندویه که برادران همسر شاه بودند.
– خانواده مهران که در ری و شمال ایران مستقر بودند و در راس آین خانواده بهرام چوبینه بود

حمله همزمان رومی ها و ترکان
در سال ۵۸۹ که مصادف بود با دوازدهمین سال سلطنت هرمز دوم ترکان در یک اتحاد پنهان از دو سو به ایران حمله کردند .
رومی ها خبر دار شده بودند شکاف و چند دستگی بین مغان و سپهسالارن و شاه وجود دارد .
رومی ها به حران رسیده و ترکان به تخارستان  رسیدند.
هرمز جنگ با ترکان را به بهرام سپرد و با واگذاری دارا و میان پارگین به روم سعی کرد با روم صلح کند. بهرام با سپاهی گزیده از ۱۲هزار مرد به جنگ سپاه ۴۰هزار نفره خاقان رفت. خاقان را بکشت و پسر خاقان در دژی بنام آوازه در سمرقند پناه گرفت. بهرام از او خواست به تیسفون برود و با پیمان صلح سپاهش را از ایران خارج کند. چنین شد و ترکان از ایران خارج شدند .

توطئه برعلیه بهرام چوبین
پیروزی بهرام برای او محبوبیت زیادی همراه داشت و این را رقیبان او بر نمی تابیدند. پس بزرگ فرماندار «یزدان گشن اسپ» کوشید هرمز را نسبت به بهرام بدبین کند .
فتنه در هرمز کارگر افتاد . رسم بر این بود که سردار فاتح بعد از پیروزی به پایتخت بیاید اما هرمز بهرام را برای جنگ به گرجستان فرستاد تا رومی ها رااز آن جا براند . بهرام در این جنگ موفق نبود پس دشمنانش او را متهم به همدستی با قیصر کردند.
هرمز برای او میان بند زنانه و دوک نخ ریسی فرستاد و نوشت ما در باره تو اشتباه کردیم که چنان ماموریت بزرگی را به تو سپردیم .
بهرام بعد از این برکناری نابخردانه، از آنجا که می دانست اگر به پایتخت برود کشته می شود با سپاه خود به ری رفت.
بهرام تصمیم گرفت به تیسفون برود و هرمز را از سلطنت بر دارد.

کودتا وکشته شدن هرمز
خسرو ولیعهد هرمز در این دوران شهریار الان در شمال ارس بود و توسط گستهم و بندویه که دایی های او بودند از دشمنان بهرام بودند .
در پایتخت شایع بود که خسرو قرار است کودتا کند. علت این شایعه گفته می شد سکه هایی بود که بهرام  چوبینه به نام خسرو زده بود و بدست هرمز رسیده بود. خسرو به پایتخت احضار شد و تحت نظر قرار گرفت. اما توسط دایی های خود فراری داده شد. بهمین خاطر هرمز، گستهم و بندویه را به زندان افکند.
با حرکت بهرام به سوی تیسفون دو سپهدار بنام کارن و اسپندیار  با کمک پادگان پایتخت و آزاد کردن گستهم و بندویه کاخ را گرفتند و هرمزرا کور کردندو با فرستادن پیکی خسرو را از آذربایجان به تیسفون آوردند و به تخت نشاندند.
بهرام با سپاهش وارد جلگه میان رودان شدو دو سپاه در برابر هم صف کشیدند. شبانه افسران سپاه خسرو به بهرام پیوستند و خسرو و دایی هایش به تیسفون آمدند وبطرف شام فرار کردند تا از رومی ها کمک بگیرند. پیش از حرکت گستهم و بندویه هرمز را کشتند تا بهرام نتواند با برگرداندن هرمز به سلطنت بازگشت آن ها را به قدرت غیر ممکن کند .

پادشاهی بهرام ششم
با فرار خسرو و کشته شدن هرمز و نبود مدعی در خانواده هرمز بهرام با نام بهرام ششم به تخت نشست. اما بزرگان و سپهسالاران بازگشت به قدرت یک پارتی را بر نمی تافتند. و گروهی بزرگ به آذربایجان رفتند.

بازگشت به قدرت با سپاه روم
خسرو پرویز به قیصر پناهنده شد وتقاضای کمک کرد و قیصر پذیرفت به شرط آن که کلیه سرزمین های مسیحی نشین را به روم واگذار کنند به او کمک کند و خسرو پرویز پذیرفت.

نبرد خسرو با بهرام
قیصر موریک سپاهی ۶۰ هزار نفره را به فرماندهی پسرش تیادوس به سمت ایران فرستاد در آذربایجان نیروهایی از آذربایجان و ارمنستان که مخالف شاهی بهرام بودند به او پیوستند.

زمینه های شکست بهرام
بهرام یک سال پادشاه بود. اما تنها عراق وهمدان و ری زیر قدرت او بود. پارس و سیستان و خراسان در شورش بودند. کوشان و توران جدا شده بودند. خزانه تهی بود و مالیاتی گرفته نمی شد و سپاه ناراضی بود .
جنگ در آذربایجان در گرفت. فرجام جنگ به نفع خسرو پرویز بود و بهرام از آذربایجان به هیرکانیه رفت و از راه بیابان های خوارزم خود را به ترکستان رساند. و به خاقان کاشغر پناهنده شد کسی که پدرش را بهرام در جنگ کشته بود .

پادشاهی خسرو پرویز
بعد از پیروزی نوبت به تقسیم غنائم رسید. بندویه مسئول خزانه داری شد و گستهم شهریار خراسان شد. وتیادوس با ۲۰۰ میلیون درهم و سند حران و نصیبین و آمیدا و دارا و پارگین به کشورش باز گشت .

ترور بهرام چوبینه
بهرام در نزد خاقان مقام و منزلتی یافت و داماد او شد. فردوسی داستان های دلکشی از دلاوری های بهرام در کاشغر دارد.
خسرو پرویز نگران بازگشت بهرام بود و بزودی همین اتفاق هم می افتاد. مگر نه این که او خود با ارتش خارجی به قدرت رسید. پس «خَررادبُرزین» ماموریت یافت بعنوان بازرگان به کاشغر برود و بهرام را ترور کند. چنین نیز هم شد .

فرجام گستهم و بندویه
خسرو پرویز چون از کار بهرام فارغ شد در صدد برآمد قاتلان پدرش را که مدعیان او نیز بودند از سر راه بردارد در یک بازی چوگان بهانه ای جست و بندویه را با شکنجه بسیار بکشت.
گستهم گریخت و به دیلمستان رفت و با خواهر بهرام چوبینه؛ گردویه ازدواج کرد و به خراسان رفت و خود را شاه خواند و تاج بر سر نهاد.
خسرو با راهنمایی برادر گردویه توسط همسرش نامه ای به گردویه فرستاد که اگر گستهم را بکشی ترا همسر خود می کنم و به فرزندت تاج شاهی می بخشم . گردویه بهرام را مسموم کرد و بگریخت و به تیسفون رفت و همسر خسرو پرویز شد .

جنگ با روم
در کنستانتینیه در سال ۶۰۲ کودتایی بر علیه قیصر موریک انجام شد و قیصر وهمه افراد خانواده اش کشته شدند جز پسر نوجوانش که به ایران پناهنده شد. خسرو پرویز تلاش کرد او را به سلطنت باز گرداند که نشد و کار به جنگ کشید. خسرو پرویز بدنبال فرصتی بود تا سرزمین های جدا شده را باز پس گیرد .
دو سپهبد ایرانی ؛شهرورُاز و شاهین بهمن زادگان در چندین نبرد رومی ها را شکست دادند و حران و نصیبین و آمیدا و گرجستان و بندر لاتکیه و میان پارگین و دارا را از رومی ها پس گرفتند .
در سال ۶۱۱ فرماندار مصر؛ هراکلیوس بر علیه فوکاس کودتا کرد و جنگ دیگر باز از سوی روم آغاز شد سپهدار شاهین مصر راهم به تصرف در آورد و شهریاری مصر تاسیس شد .
در سال ۶۱۵ مرز های ایران به دوران هخامنشی رسید .

رقابت های شوم
در این زمان پایه های قدرت ایران در سه مکان و سه سپهدار بودند:
– شاهین: در مصر
– شهروُراز: در آناتولی
– فرخان: در شام
روم نیز که از جنگ های کلاسیکش به جایی نرسیده بود در تلاش بود جنگ را به جهاد تبدیل کند و با کشاندن پای کلیسا مسیحیان ایران و میان رودان را به متحدین خود تبدیل کند. و تا حدود زیادی موفق بود و مدام خبر هایی از معجزات مسیح و توهین افسران ایرانی به مقدسات مسیحی در ایران و میان رودان منتشر می شد.
در چنین شرایطی بسیج جنگی بر علیه روم مسیحی و متعلقاتش در ایران و میان رودان لازم بود. باید فکری بحال مسیحیانی که در ایران بودند از ارتش گرفته تا پزشکانی که در کاخ کار می کردند می شد. باید تبلیغان دروغین کلیساها خنثی می شد. اما خسرو پرویز در کاخ مشغول خوشگذرانی با زیبا رویان و سپهداران مشغول توطئّه برعلیه هم  بودند.
توطئه گران ذهن شاه را نسبت به شاهین شهریار مصر بدگمان کردند شاهین در سال ۶۲۴ فراخوانده شد و به طرز اسرار آمیزی در گذشت. این چهارمین فرمانده بزرگی بود که سپاه ایران از دست می داد؛ نخست بهرام چوبینه و بعد گستهم و بندویه.

جنگ با روم
قیصر در سال ۶۲۵ از راه گرجستان و ارمنستان خودش را به آذربایجان رساند و شهر مقدس گنزک را ویران کرد و به آناتولی عقب نشست. هدف او وادار کردن ایران به صلح بود .

توطئه بر علیه شهروُراز
کج اندیشان فتنه کردند که حمله قیصر به آذربایجان با اطلاع شهروراز بوده است و او بخشی از غنائم را برای خود برداشته است. خسرو او را به پایتخت فراخواند. از سویی دیگی به شهر وراز رساندند که در پایتخت بر علیه او چه می گذرد. و باز به خسرو خبر دادند که شهرو راز خوابنما شده است که بزودی شاه ایران خواهد شد. خسرو طی نامه ای به برادر شهروراز از اوخواست برادرش را بکشد و خود جانشینش شود. برادر برادر را آگاه کرد و شهروراز طی ملاقاتی در یک کشتی در دریای اژه با قیصر برای گرفتن پایتخت تبانی کرد .
قیصر با سپاهی۷۰ هزار  نفره از راه آمیدا به میان رودان لشگر کشید .
در مقابل او در حران «سپهبد راهراز» بود با ۱۲هزار نفر از پادشاه کمک خواست اما او پاسخ داد بجنگید تا بمیرید. راهراز شکست خورد و قیصر حران و نصیبین را گرفت .
خسرو حیله ای اندیشید و نامه ای به رمز نوشت برای شهروراز تا بدست قیصر بیفتد و به قیصر فهماند که کشاندن او به حران حیله او و شهروراز بوده است. و در این نامه از شهروراز خواست تا به کنستانتیه حمله برد و خود با ۳۰۰ هزار سرباز کار قیصر را تمام کند. نامه را خسرو به کسی داده بود که از مسیحیان هوادار روم بود و خسرو می دانست نامه را مستقیم به قیصر می رساند نه شهروراز. قیصربا این حیله به آناتولی عقب نشست .

مسیحیان پایگاه دشمن
خسرو پرویز از نقش مسیحیان ایرانی غافل بود هم اینان بودند که با خبرهای کذب او را نسبت به سپه داران بدبین می کردند و سوء ظن او را به افسران می رساندند.
اگر پادشاهی مدبر در این زمان بر تخت پادشاهی بود باید در وهله نخست پشت جبهه خودرا از مسیحیانی که عاملین روم بودند پاک می کرد. تصفیه از ادارات، و کوچاندن آن ها از مناطق سوق الجیشی، و راندن آن ها از کاخ باید در همین زمان انجام می گرفت.

کاتالیزروهای شکست
بیماری ناگهانی خسرو  که او را زمین گیر کرد و در شرایطی چنین خطیر که کشور نیازمند تصمیمات عاجل وعاقلانه بودبه پیچیدگی اوضاع افزود. بنظر می رسد پزشگان مسیحی  دربار در بیماری خسرو نقش داشتند.
عامل دوم سپهدارانی بودند که از سیاست های خسرو ناراضی بودند و سقوط او را لحظه شماری و مساعدت می کردند .
و پارانوئید قدرت در نزد خسرو پرویز که باعث می شد مدام بزرگان را زندانی یا از بین ببرد.

یک نمونه
«مردانشاه» فرماندهی سپاه نیمروز را داشت. اختر بینان که بیشتر مسیحی بودند خسرو را به او بدبین  کردند. خسرو فرمان داد یک دست خودش را قطع کند. او دست راستش را قطع کرد و دست قطع شده را بوسید وگفت: فرمان شاه برای ما مقدس است. خسرو پشیمان شد و از او خواست تلافی کند. مردانشاه گفت: فرمان بده مرا بکشند زیرا تحمل این سرافکندگی را ندارم. خسرو اجابت کرد و پسر او مهر هرمزد را در تیسفون به پست مهمی گماشت و هموست که گردن خسرو را می زند.

کودتا بر علیه خسرو
بیماری پارانوئید خسرو تمامی بزرگان را بسوی کودتا برعلیه او راند.
در پائیز سال۶۲۷ درگیری وارد مرحله نوینی شد. خسرو، هرمز فرخ زاد؛ فرمانده گارد سلطنتی را مامور کرد تا با فریب شهروراز او را به پایتخت بکشاند. اما شهرو راز او را قانع کرد که راه اصلح بر کناری خسرو و به تخت نشاندن یکی از پسران اوست. پس او را با سپاهی روانه تیسفون کرد .
در این زمان خسرو ۱۸ پسر داشت که قرار بود خسرو ولیعهد شود اما فرخ زاد به نزد شیرویه پسر مریم رومی رفت که بعلت بدگمانی خسرو پرویز به او تحت نظر بود. شیرویه با  فرخ زاد همرای شد و فرخ زاد با آزاد کردن زندانیان و ۱۲هزار سپاه شهروراز که در بیرون تیسفون بودند کاخ را گرفتند و خسرو را به بند کردند .

یک نکته مهم
این روز مصادف است با سال ۶ هجری درست ۶ سال از هجرت پیامبر اسلام گذشته است و در همسایگی ایران نیرویی ایدئولوژیک در حال برآمدن است اما سپهداران ما در حال کودتا هستند.

اعدام پادشاه
کار باید به اتمام می رسید پس دادگاهی برگزار شد به ریاست اَسپادگشن اَسپ و خَررادبُرزین؛ همان کسی که بهرام چوبینه را ترور کرد .
اتهامات وارده و دفاع خسرو در تاریخ مکتوب است و تمامی رویه کار است. کودتایی شده است و شاه شکست خورده باید با بهانه ای اعدام شود .
خسرو ۶۰ ساله بود که گردن زده شد. و بدنبال او ۱۷برادر شرویه نیز گردن زده شدند. شیرین همسر محبوب خسرو نیز خودکشی کرد.
کار روزگار بر آن قرار گرفته بود تا توسط مشتی نادان سلسله مقتدر ساسانی بی آینده شود. و شد.

بحران مشروعیت
کشتن پادشاه کار آسانی نبود. از روز بعد از گردن زدن خسرو پرویز چه شیرویه پدر کش و چه دیگر سپهداران فاقد مشروعیت بودند. کودتا و شورش فرزندان نا مشروع فقدان مشروعیت بود .
– دردومین سال سلطنت شرویه کشته شد و فرزند خرد سالش شاه شد و نیابت سلطنت سپهدار مه آذر گشنسپ بود.
– شهربراز در سوریه از کودتا مطلع شد با فرمانده گارد و ماندار گشنسپ فرمانده سپاه نیمروز متحد شد به تیسفون آمد اردشیر خرد سال را کشت و کسانی را که در کودتا دست داشتند تصفیه کرد و خود با لقب فرآئین به تخت نشست .
– ۶ هفته بعد سه برادر در گارد سلطنتی کودتا کردند و فرآئین را بکشتند و تصفیه هواداران شهر براز شروع شد .

پادشاهی پوراندخت
با کشته شدن شهر براز از آن جا که فرزند ذکوری نبود پوراندخت دخت خسرو پرویز به تخت نشست. اما او دو مدعی قدرتمند داشت:
۱- در خراسان نواده فیروز که خود را فیروز خسرو می نامید
۲- در نصیبین یک از بازماندگان ساسانی که خود را هرمز پنجم می دانست
فیروز خسرو در جنگ با پوراندخت کشته شد. اما هرمز پنجم که از حمایت رومی ها برخوردار بود باقی ماند.

کودتا بر علیه پوراندخت
در سال ۱۰ هجری پوراندخت با کودتایی از بین رفت.عامل کودتا گشتاسپ بود.

پادشاهی آزرمیدخت
دو ماه بعد کودتایی دیگر صورت گرفت و آزرمیدخت پادشاه شد. در این زمان فرخ هرمز سپهسالار خراسان داعیه سلطنت داشت که آزرمیدخت او را به تیسفون فراخواند و کشت .

کودتای رستم فرخزاد
رستم فرخزاد سپهسالار فارس بود بدنبال مرگ پدر به تیسفون آمد آذرمیدخت را کور کرد و یزدگرد پسر شهریار نوه خسرو پرویز را به تخت نشاند و خود زمام امور را در سال ۱۲ هجری  بدست گرفت.

صحنه سیاسی آخرین پادشاه ساسانی:
۱- یزدگرد در تیسفون
۲- خسرو مهر گشنسپ در خوزستان
۳- خرزادخسرو در موصل
۴- ترکان در شمال
۵- ترکان در شرق
۶- عرب های بنی بکر در فرات

دوران سقوط و فروپاشی آغاز شده بود و یک ضربه از خارج کافی بود تا ساسانیان به تمامی فرو بریزد.